زیبایمن

#زیبایِ‌من!
#part3
+لیدیا خوبی؟ این صدای چی بود
_فقط بهش خیره شده بودم
+حرفف بزنن دارم از نگرانی میمیرم دستت چی شده چرا خونی شده؟ چیکار کردی با خودت؟
_همین جملش باعث شد بغضم بترکه
اشکام امون‌ نمیدادن همینجوری میریختن
با انگشتاش اشکامو پاک میکرد ولی مگه این اشکا تمومی داشت؟
+دست و پامو گم کرده بودم ، سریع چسب زخم آوردم و دستشو بستم.
_لئون ولم کن
+بالاخره فرشته کوچولو زبون وا کرد
میفهمی دارم از نگرانی میمیرم خب حرف بزن
تو بغلم گرفتمش ، موهاشو نوازش میکردم .. خواهر کوچولوی من..ما انقد باهم صمیمیم...تو باید بتونی باهام حرف بزنی ، ینی انقد ازت دور شدم که نمیتونی حرف بزنی راجب ناراحتیت؟
_ولی من چجوری می‌تونستم راجب عاشقی با کسی حرف بزنم که منو خواهر خودش میدونه؟ من چجوری میتونم..؟

....
دیدگاه ها (۱)

#زیبایِ‌من!#part4_صدای زنگ در توجه جفتمونو به خودش جلب کرد، ...

#زیبایِ‌من!#part5°بچه‌ ها پاشین دیگه دیرمون میشه_صدای مامان ...

#زیبایِ‌من!#part2+از ویولت چه خبر؟_حال ویولتتت واست مهمه؟+فق...

#زیبای‌ِ‌من!#part 1-ولی تا کی قراره مخفیش‌ کنم؟ امروز باید ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط