قسمت سوم
قسمت سوم
جیهوپ:بالاخره هم دیگرو دیدیم ها ها ها(خنده ی خیلی ترسناک)
ا.ت:اره دیدیم...خوب که چی می خوای انتقام بگیری؟خیلی باشه هرگار دوست داری بکن من خیلی وقته که منتظرم (بغض)
هوپی نگاش کرد و نگاش کرد و همون جا شروع کرد به حرف زدن که از مرگ برای ا.ت جر اور تر بود
جیهوپ:من دوست داشتم حاضر بودم برات هرکاری بکنم داشت زندگیم تغییر میکرد و من هر روز شاد تر بودم تو امید زندگیم بودی من همیشه برات چیزای صورتی و رنگای صورتی میگرفتم تا خوشحال باشی هر وقت رنگ صورتی میدیدم یادت میوفتادم و میگفتم ″صورتی زندگی من و بهم داد″ اما بعدش همون صورتی زنگی من و ازم گرفت تو این کار و کردی که من خوب بشم؟؟؟مطمعنیییییی(با داد گفت مطمعنی رو) اگر عاشقم بودی الکی با نقشه نمیومدی تو زندگیم اگر عاشقم بودی معمور مخفی نبودیییییی
ا.ت:چرا من عاشقت شدمممم تو کاری کردی که عاشقت بشم چرا باورم نمیکنییییی(گریه و داد)
جیهوپ:مگه تو من و باور کردییییی من بهت اعتماد کردممممم بهت اعتکاد کردم و همه چیزم و برات فدا کردمممممم من هنوز دوست دارم و هنوز عاشق رنگ صورتیم پس نمی تونم ان انتقامی که همیشه با خودم میگفتم و تمرینش می کردم و ازت بگیرم چون تو گلی هستی به رنگ صورتی که توی قلب من رشد کرده انقدر رشد کرده که داره خفم میکنه حاضرم براش بمیرم اما ان گل خشک نشه من امروز امدم دیدنت تا بتونم گلی که تو قلبم هست و بزرگ ترش کنم که واقعا کردم دیگه زندگیم بدون تو معنایی نداره و امروز روز اعدام منه کاشکی هیچ وقت بهت نمیگفتم که چیکار میکردم...انجوری هم من درکان میشدم هم تو پیشم میموندی...من دیگه باید برم پلیسا منتظرن..خدافظ گل صورتی قلب من
و ا.ت رو با همون درد تنها گذاشت
شاید بگید غم انگیزه اما این زندگی بود که داشت نقطه ویرگول رو نشون میداد از نظر من نقطه ویرگول زندگی بود که دوراهی داشت درست برای جیهوپ به کار رفت هوپی میتونست زندگیشو با همون روال ادامه بده و همه چیز داشته باشه حتی ا.ت رو اما هوپی نقطه رو انتخاب کرد و به ان زندگی شیرینش پایان داد با گفتن کاری که میکنه گفتن ان کار عین علامت نقطه عمل کرد و نگفتن ان کار میتونست عین علامت ویرگول عمل کنه اما این مثل کتاب یا دفتر نیست که بتونی نوشته ات رو پاک کنی و از اول بنویسی این زندگی واقعیه!
امیدوارم خوب شده باشه:) لطفا دربارش نظر بدید که انرژی بگیرم:)مرسی که ازم حمایت میکنید و بهم انرژی میدید ♡︎ฅ^•ﻌ•^ฅ
قسمت اخر
ادمین پکی
جیهوپ:بالاخره هم دیگرو دیدیم ها ها ها(خنده ی خیلی ترسناک)
ا.ت:اره دیدیم...خوب که چی می خوای انتقام بگیری؟خیلی باشه هرگار دوست داری بکن من خیلی وقته که منتظرم (بغض)
هوپی نگاش کرد و نگاش کرد و همون جا شروع کرد به حرف زدن که از مرگ برای ا.ت جر اور تر بود
جیهوپ:من دوست داشتم حاضر بودم برات هرکاری بکنم داشت زندگیم تغییر میکرد و من هر روز شاد تر بودم تو امید زندگیم بودی من همیشه برات چیزای صورتی و رنگای صورتی میگرفتم تا خوشحال باشی هر وقت رنگ صورتی میدیدم یادت میوفتادم و میگفتم ″صورتی زندگی من و بهم داد″ اما بعدش همون صورتی زنگی من و ازم گرفت تو این کار و کردی که من خوب بشم؟؟؟مطمعنیییییی(با داد گفت مطمعنی رو) اگر عاشقم بودی الکی با نقشه نمیومدی تو زندگیم اگر عاشقم بودی معمور مخفی نبودیییییی
ا.ت:چرا من عاشقت شدمممم تو کاری کردی که عاشقت بشم چرا باورم نمیکنییییی(گریه و داد)
جیهوپ:مگه تو من و باور کردییییی من بهت اعتماد کردممممم بهت اعتکاد کردم و همه چیزم و برات فدا کردمممممم من هنوز دوست دارم و هنوز عاشق رنگ صورتیم پس نمی تونم ان انتقامی که همیشه با خودم میگفتم و تمرینش می کردم و ازت بگیرم چون تو گلی هستی به رنگ صورتی که توی قلب من رشد کرده انقدر رشد کرده که داره خفم میکنه حاضرم براش بمیرم اما ان گل خشک نشه من امروز امدم دیدنت تا بتونم گلی که تو قلبم هست و بزرگ ترش کنم که واقعا کردم دیگه زندگیم بدون تو معنایی نداره و امروز روز اعدام منه کاشکی هیچ وقت بهت نمیگفتم که چیکار میکردم...انجوری هم من درکان میشدم هم تو پیشم میموندی...من دیگه باید برم پلیسا منتظرن..خدافظ گل صورتی قلب من
و ا.ت رو با همون درد تنها گذاشت
شاید بگید غم انگیزه اما این زندگی بود که داشت نقطه ویرگول رو نشون میداد از نظر من نقطه ویرگول زندگی بود که دوراهی داشت درست برای جیهوپ به کار رفت هوپی میتونست زندگیشو با همون روال ادامه بده و همه چیز داشته باشه حتی ا.ت رو اما هوپی نقطه رو انتخاب کرد و به ان زندگی شیرینش پایان داد با گفتن کاری که میکنه گفتن ان کار عین علامت نقطه عمل کرد و نگفتن ان کار میتونست عین علامت ویرگول عمل کنه اما این مثل کتاب یا دفتر نیست که بتونی نوشته ات رو پاک کنی و از اول بنویسی این زندگی واقعیه!
امیدوارم خوب شده باشه:) لطفا دربارش نظر بدید که انرژی بگیرم:)مرسی که ازم حمایت میکنید و بهم انرژی میدید ♡︎ฅ^•ﻌ•^ฅ
قسمت اخر
ادمین پکی
۱۳.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.