گاهمجنون دلم را درد لیلا می شوی

گاه.مجنون دلم را درد لیلا می شوی
قلب امن ساحلم را خشم.دریا می شوی

یا نسیمی از بهارت می وزد بر جان.من
یا زمستان در زمستان برف وسرما می شوی

گاه بامن قهری وگاهی به فکر آشتی
گاه عین روشنایی گاه یلدا می شوی

یا به زندان می کشانی این عزیز شعررا
یا برایش,آتش عشق زلیخا می شوی

می شوی آیینه وروراست می گویی سخن
یابهشت آدمت را سیب حوا می شوی

تا نسیمی می وزد ازناز تو بر کوچه ها
اززمین تا آسمان غرق تماشا می شوی

درشب چشمان تو آرام می گیرد دلم
درشب اندوه من خورشید فردا می شوی

بی تو در مرز زوالم باتو در مرز طلوع
حسرت هرروزه ام کی قسمت ما می شوی ؟!!
دیدگاه ها (۲)

خواهی که ببینی رخ پیغمبر رابنگر رخ زیبای علی اکبر رادر منطق ...

‍ ‍ کی از جمعه ها جان خواهد آمدبه درد عشق، درمان خواهد آمدغب...

لابلایِ دفترم افسانه را گم کرده امشمعِ سوزانم ولی پروانه را ...

ببار باران که دلتنگم....مثال مرده بی رنگم ببار باران کمی آرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط