دیگر همانند گذشته دلتنگت نمیشوم

‌‌دیگَر هَمانندِ گُذَشته، دِلتَنگَت نِمی‌شَوَم.
دیگَر در تَمامِ جُمَلاتی که نامِ تو دَر آن‌ها جاری‌ست؛ چِشمانَم هَم پُر نِمی‌شَوَد.
کَمی‌خَسته‌اَم...
کَمی شِکَسته‌اَم...
دیگَر آمَدَنَت را اِنتِظآر نِمی‌کِشَم,
اینکه از حال و روزَت باخَبَر باشَم دیگَر برایَم مُهِم نیست...
اما بَعضی وَقت‌ها... ،
به یادَت می‌اُفتَم!
بَعضی وَقت‌ها به یادَت می‌اُفتَم؛ با خودَم می‌گویَم:
«آیا به نَبودَنَت عادَت کَرده‌اَم؟ آیا از خیالِ بودَنَت گُذَشته ‌اَم؟ نه...»
مُضطَرِبَم...
فَقَط مُضطَرِبَم!
نمیخواهَم نِگَرانَت کُنَم،امّا نَداشتَنَت را بَلَد شُده اَم...
‌ای کاش میتوانِستَم بگویَم چقَدر عاشقانه از تو مُتِنَفرَم... :)🖤











[«آدَمی که دَرد داره، داد میزَنه ،
اونی که خَسته و بیحوصله‌ست غُر میزَنه،
امّا آدَمی که سِر شُده دیگه هیچی نَداره،
خالی و تُهی،
فَقَط نِگاه میکُنه و نِگاه میکُنه...» 🙂🦋✨🖤]


#آناهیتا 🖤
دیدگاه ها (۱)

خَسته‌نیستی؟!خَسته‌نِمیشی‌انقَدرتوی‌ِفِکرِمامی‌چَرخی؟ اصلاًج...

کی‌میدونه‌تو‌دِلِ‌هَرکۍچه‌خَبَره؟کی‌میدونه‌ماهَمه‌توچه‌جَنگۍ...

بِبين‌آقایِ‌قاضیپآييزشَباش‌بُلنده، دِلِ‌آدَم‌میگيره!كِش‌مياد...

مَن‌هیچوَقت‌نَتونِستَم‌،توضیح‌بِدَم‌چِرابَعضۍچیزهاغَمگینَم‌م...

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

ازمایشگاه سرد

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط