تکپارتی
تکپارتی
وقتی کتاب آشپزی جین رو تهکوک
انداختن تو سینک و از غذا پر آب بوده .
تهیونگ : بیا بریم از تو کتاب جین هیونگ چند تا غذا یا بگیریم بعد غذا درست کنیم
کوک : باشه
تهیونگ: کوک مواظب باش
کوک : باشه بگیرش
ویو نویسنده
تهیونگ اومد کتاب رو بگیره که افتاد تو سینک پر آب
ویو اعضا
کوک : هی هیونگ میکشتمون
جیمین : چیکار کردین شما دوتا باز
تهیونگ : کتاب جین از دستمون ول شد افتاد تو سینک
جیمین : وای مگه نمی دونین از قابلمه هاشم ای کتاب براش حساس تره
کوک : هیونگ ول کن این کارا رو حالا چی کار کنیم
جیمین: بزارید به نمامجون و جیهوپ بگم شاید اونا کمک کنن
کوک : باشه فقط سریع بگو تا جین نیومده
جیمین به نامجون و جیهوپ گفت
نامجون : من از دست شما دوتا چی کار کنم آخه
کوک : ببخشید هیونگ گوه خوردیم راه حل بده حالا
جیهوپ : تا نیومده سریع برید
تهیونگ: آره پیشنهاد خوبیه بلند شو بریم کوک
جیمین : واقعا شما دوتا انقدر خنگ واقع شدید
اگه برید جین مارو میکشه
تهیونگ: اشکال نداره شما رو بکشه وای مارو نکشه
شوگا : چیه چرا انقدر سرو صدا می کنید شما ها
جیمین : این دوتا کتاب مورد علاقه ی جین رو به فاک دادن
شوگا : بلند شید برید یه سشوار بیارید خشکش کنید
تهیونگ: راست میگه بلند برو یه سشوار بیار کوک
کوک :باشه
شوگا : من نگهبانی می دم
نامجون : باشه
ویو شوگا
با فکری که در سر داشتم پیشنهاد نگهبانی دادم و اونا قبول کردن
که جین اومد تموم ماجرا را گفتم
جین بد جور عصبی شد فکر کنم فاتحشون خوندس
ویو اعضا
جین : که کتاب آشپزی منو میندازید تو آب
جیهوپ : این از کجا فهمید
جیمین : بیا صحنه رو ترک کنیم جیهوپ
جیهوپ : برو بریم
شوگا : من بهش گفتم . یاح یاح یاح
و این گونه تهکوک چند باری از جین فوش شنیدن اما خوشبختانه کتک نخوردن و ماجرا تمام شو البته تهکوک با شوگا قهر کردن
وقتی کتاب آشپزی جین رو تهکوک
انداختن تو سینک و از غذا پر آب بوده .
تهیونگ : بیا بریم از تو کتاب جین هیونگ چند تا غذا یا بگیریم بعد غذا درست کنیم
کوک : باشه
تهیونگ: کوک مواظب باش
کوک : باشه بگیرش
ویو نویسنده
تهیونگ اومد کتاب رو بگیره که افتاد تو سینک پر آب
ویو اعضا
کوک : هی هیونگ میکشتمون
جیمین : چیکار کردین شما دوتا باز
تهیونگ : کتاب جین از دستمون ول شد افتاد تو سینک
جیمین : وای مگه نمی دونین از قابلمه هاشم ای کتاب براش حساس تره
کوک : هیونگ ول کن این کارا رو حالا چی کار کنیم
جیمین: بزارید به نمامجون و جیهوپ بگم شاید اونا کمک کنن
کوک : باشه فقط سریع بگو تا جین نیومده
جیمین به نامجون و جیهوپ گفت
نامجون : من از دست شما دوتا چی کار کنم آخه
کوک : ببخشید هیونگ گوه خوردیم راه حل بده حالا
جیهوپ : تا نیومده سریع برید
تهیونگ: آره پیشنهاد خوبیه بلند شو بریم کوک
جیمین : واقعا شما دوتا انقدر خنگ واقع شدید
اگه برید جین مارو میکشه
تهیونگ: اشکال نداره شما رو بکشه وای مارو نکشه
شوگا : چیه چرا انقدر سرو صدا می کنید شما ها
جیمین : این دوتا کتاب مورد علاقه ی جین رو به فاک دادن
شوگا : بلند شید برید یه سشوار بیارید خشکش کنید
تهیونگ: راست میگه بلند برو یه سشوار بیار کوک
کوک :باشه
شوگا : من نگهبانی می دم
نامجون : باشه
ویو شوگا
با فکری که در سر داشتم پیشنهاد نگهبانی دادم و اونا قبول کردن
که جین اومد تموم ماجرا را گفتم
جین بد جور عصبی شد فکر کنم فاتحشون خوندس
ویو اعضا
جین : که کتاب آشپزی منو میندازید تو آب
جیهوپ : این از کجا فهمید
جیمین : بیا صحنه رو ترک کنیم جیهوپ
جیهوپ : برو بریم
شوگا : من بهش گفتم . یاح یاح یاح
و این گونه تهکوک چند باری از جین فوش شنیدن اما خوشبختانه کتک نخوردن و ماجرا تمام شو البته تهکوک با شوگا قهر کردن
۶.۳k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.