تو منو یاد کافه ایی میندازی که دیگه کسی پشت صندلی هاش نمی

تو منو یاد کافه ایی میندازی که دیگه کسی پشت صندلی هاش نمیشینه و پلمپ شده، و صدای پیانویی که مدت ها قبل فراموش کرده بودم، و بوی پیراهنی که تو اون روز و ساعت توی ایستگاه مترو برای همیشه جا موند.
-الف.
دیدگاه ها (۱)

تو کسی هستی که منو باتمام بیحوصلگیام، نق زدنام، مریض شدنام، ...

- تا حالا تنها بودیجایی که باید انتخاب میکردی،اول راهی که ته...

شاید بدی بی خبر رفتن آدما همینه که نمیدونستی قراره برن،که یه...

احساس آدم با ارزشترین قسمت وجودشه ...! اینقدر بی رحمانه به ب...

پارت : ۳۸

٬٬روی نیمکت پارک نشسته بود و کلاغ ها رو میشمرد تا بیاد بهشون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط