قهوهتلخ

قهوه‌تلخ
Part22
مهدیس‌:‌با‌دیانا‌وارد‌هتل‌شدیم...
پسرا‌زودتر‌ازما‌رسیده‌بودن...
محراب:کثافتاااا‌
مهدیس‌:محراب‌لطفن‌واقن‌الان‌حسش‌نیس....
ارسلان:چشه‌مگ‌تا‌همی‌دودقه‌پیش‌نیشش‌تا‌بنا‌گوش‌باز‌نبود؟
دیانا:نمیدونم.
مهدیس‌:رفتم‌تو‌اتاق‌لباسامو‌عوض‌کردم‌رفتم‌تو‌بالکن‌هتل‌و‌درو‌قفل‌کردم....
هیچی‌ب‌اندازه‌اهنگ‌گوش‌کردن‌تو‌بالکن‌ارومم‌نمیکنه...
اهنگو‌پلی‌کردم....
بدون‌ت‌نصف‌سال‌گزشت‌...
بزا‌یچیزیو‌اعتراف‌کنم...
انقد‌همچیو‌میریزم‌تو‌خودم‌یهو‌میترکم‌مث‌بادکنک...
_________________
دیانا:مهدیس‌مهدیس‌درو‌باز‌کن
محراب:تنها‌چیزی‌ک‌الان‌میتونه‌ارومش‌کنه‌اهنگ‌گوش‌کردن‌تو‌بالکنه‌ولش‌کن
مهدیس‌:اشکامو‌پاک‌کردم.
خوبم‌الان‌میام.
دیانا:رفتیم‌جلو‌تلوزیون‌رو‌کاناپه‌نشستیم
مهدیس‌:درو‌باز‌کردم‌رفتم‌پیش‌بچها...
چیزی‌میخورید‌سفارش‌بدم؟
ارسلان:هرچی‌گرفتی‌برای‌ماهم‌بگیر...
مهدیس:گوشیو‌برداشتم‌ک‌شماره‌بگیرم....
محراب‌:مهدیس
مهدیس‌:بله
محراب:بیا‌تو‌اتاق‌کارت‌دارم.
مهدیس‌:سلام‌دوتا‌پاستا‌بزرگ‌بیارید‌اتاق‌47‌مرسی.
محراب:اومدی.
مهدیس:اره
محراب:چیشدی‌یهو؟
مهدیس:نپرس
محراب:لدفن‌بگو‌سگم‌نکن.
مهدیس‌:مهم‌نیست
محراب:میگم‌بگو‌(داد)
مهدیس:کدومشو‌بگم؟
ازاینکه‌اون‌دخترا‌ل‌ا‌شی‌زنگ‌زده‌تهدیدم‌کرده؟
یا‌اینکه‌کراشم‌مث‌برده‌ها‌باهام‌رفتار‌میکنه؟
یا‌انکه‌باید‌تو‌خونه‌کراشم‌کلفتی‌کنم؟
محراب:تو؟
مهدیس:ینی‌تو‌انقد‌خری‌نفهمیدی‌تمام‌من‌بودی؟
نفهمیدی‌این‌دختر‌ی‌ک‌همه‌ل‌اشی‌خطابش‌میکنن‌روت‌کراشه‌؟
نفهمیدی‌یا‌خودتو‌ب‌نفهمی‌زدی؟
محراب‌:از‌یروزی‌ببد‌تمام‌فکرم‌ت‌شدی
وگرنه‌نمیبردمت‌خونه‌بابام‌بگم‌من‌تورو‌میخام‌اونو‌نمیخام‌فکر‌کردی‌چون‌از‌اون‌دختره‌بدم‌میاد‌ترو‌بردم‌اونجا؟
ن‌چون‌دوست‌داشتم‌و‌نمیخاستم‌از‌دستت‌بدم‌میفهمی‌یا‌خودتو‌زدی‌ب‌نفهمی؟
"ادامه‌دارد"
گوددد‌بعد‌قرن‌ها‌پارت🤘😭
دیدگاه ها (۱۵)

یه‌روزایی‌تو‌تقویم‌خیلی‌خاسن...مثلن‌"18"دیروزی‌ک‌با‌لبخندات‌...

خیلی‌زیاد‌فاب‌نیستیم...خیلی‌زیاد‌همو‌نمیشناسیم..ولی‌یچیزایی‌...

امروز15"10"1401روز‌جهانی‌رفیقه..روز‌جهانی‌کسایی‌ک‌با‌خنده‌ها...

(::::::#نیکا #نیکا_فلاحی

رمان بغلی من پارت ۵۵ستایش: روی صندلی نشستم یاشار داشت میومد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط