Just one more time
Just one more time
Part:4
ا.ت:بله بفرمایین ؟
جین:عه برداشتی ؟
ا.ت:تو شماره ی من رو از کجا پیدا کردی؟
جین: از همکارت که دوستمه !
ا.ت:چی کار داشتی؟
جین:ماشینم خرابه بیا دنبالم
ا.ت:برو گمشو بابا برو بزار باد بیاد بابا برو به همونی که شمارم رو بهت داده بگو بیاد دنبالت!
جین:دادا چرا اینطوری حرف می زنی ؟اون که خدمتکارم نیست .(یادی بکنیم از این سخنان بزرگ برو گمشو بابا...😂)
ا.ت:دون گه کتمتکالم نی (اداشو در میاره)
تلفن رو قطع کردم و به راهم ادامه دادم.
بعد از ۳۰ دقیقه به رستوران رسیدم دیدم اون میمون هم رسیده و داره نفس نفس میزنه نزدیک در ورودی شدم که دستم کشیده شد برگشتم دیدم جینه .
ا.ت:چیکار می کنی؟ولم کن
جین:واسه چی نیمدی دنبالم ؟
ا.ت:مگه من رانندتم که بیام دنبالت ؟
جین:انسان که هستی معرفت که داری!هر چند تو حیوونی و حیوون ها نمی دونن معرفت چیه راست می گی واسه چی باید بیای دنبالم؟.
ا.ت:تموم شد خیلی تاثیر گذار بود!
دستم رو از دستش کشیدم بیرون و رفتم تو رستوران که آقای یانگ رو دیدم
آقای یانگ:خخخ شما خیلی بهم میاین.
ا.ت:وای آقای یانگ ترو خدا بیخیال منو اون میمون درختی کجا به هم میایم ؟
آقای یانگ:منو همسر خدا بیامرزم همینجوری با هم آشنا شدیم .ما هم سر کارمون با هم دوا می کردیم ولی کمکم حس هایی به هم پیدا کردیم.یادش بخیر خخخخ.
ا.ت:آقای یانگ ولی به نظرم اگه از داستان آشنایی شما یه فیلم درست کنن میترکونه خیلی باحال بود.
آقای یانگ:چند روز دیگه هم من باید به تو بگم از داستان آشنایی شما می شه فیلم درست کرد.خخ.
بعد از گفت و گو با آقای یانگ شروع کردم به کار کردن.
بعد از ۱۹ ساعت کار کردن از در رستوران اومدم بیرون (یعنی ساعت۱شب)که اون میمون درختی دستم رو گرفت.
ا.ت:یا خدا تو از کجا پیدات شد؟سکته کردم
جین:منو می رسونی یا نه ؟
ا.ت:و اگه نرسونمت چی میشه ؟
جین:این میشه .
شرط آپ پارت بعدی
لایک :۸
Part:4
ا.ت:بله بفرمایین ؟
جین:عه برداشتی ؟
ا.ت:تو شماره ی من رو از کجا پیدا کردی؟
جین: از همکارت که دوستمه !
ا.ت:چی کار داشتی؟
جین:ماشینم خرابه بیا دنبالم
ا.ت:برو گمشو بابا برو بزار باد بیاد بابا برو به همونی که شمارم رو بهت داده بگو بیاد دنبالت!
جین:دادا چرا اینطوری حرف می زنی ؟اون که خدمتکارم نیست .(یادی بکنیم از این سخنان بزرگ برو گمشو بابا...😂)
ا.ت:دون گه کتمتکالم نی (اداشو در میاره)
تلفن رو قطع کردم و به راهم ادامه دادم.
بعد از ۳۰ دقیقه به رستوران رسیدم دیدم اون میمون هم رسیده و داره نفس نفس میزنه نزدیک در ورودی شدم که دستم کشیده شد برگشتم دیدم جینه .
ا.ت:چیکار می کنی؟ولم کن
جین:واسه چی نیمدی دنبالم ؟
ا.ت:مگه من رانندتم که بیام دنبالت ؟
جین:انسان که هستی معرفت که داری!هر چند تو حیوونی و حیوون ها نمی دونن معرفت چیه راست می گی واسه چی باید بیای دنبالم؟.
ا.ت:تموم شد خیلی تاثیر گذار بود!
دستم رو از دستش کشیدم بیرون و رفتم تو رستوران که آقای یانگ رو دیدم
آقای یانگ:خخخ شما خیلی بهم میاین.
ا.ت:وای آقای یانگ ترو خدا بیخیال منو اون میمون درختی کجا به هم میایم ؟
آقای یانگ:منو همسر خدا بیامرزم همینجوری با هم آشنا شدیم .ما هم سر کارمون با هم دوا می کردیم ولی کمکم حس هایی به هم پیدا کردیم.یادش بخیر خخخخ.
ا.ت:آقای یانگ ولی به نظرم اگه از داستان آشنایی شما یه فیلم درست کنن میترکونه خیلی باحال بود.
آقای یانگ:چند روز دیگه هم من باید به تو بگم از داستان آشنایی شما می شه فیلم درست کرد.خخ.
بعد از گفت و گو با آقای یانگ شروع کردم به کار کردن.
بعد از ۱۹ ساعت کار کردن از در رستوران اومدم بیرون (یعنی ساعت۱شب)که اون میمون درختی دستم رو گرفت.
ا.ت:یا خدا تو از کجا پیدات شد؟سکته کردم
جین:منو می رسونی یا نه ؟
ا.ت:و اگه نرسونمت چی میشه ؟
جین:این میشه .
شرط آپ پارت بعدی
لایک :۸
۶.۴k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.