صبح می خندد و

صبح می خندد و
باغ از نفس گرم بهار

می گشاید مژه و
میشکند مستی خواب

#هوشنگ_ابتهاج #در_شهر
دیدگاه ها (۴)

تذکّرتکِ فی هذا المساء..کُنت مَجنوناً بعینیکِومَجْنوناً بِأو...

تمام ترسم از این است که یک شب بخواهی که به خوابم بیایی و من ...

اینجا اگر تو با شیفدای سر هر که؛که می‌خواهد نباشداینجا من به...

شعرها مرابه تو پیوندمی دهند #مهتاب_بازوند #خانواده

🌹| آب زنید راه را ؛هین که نگار می رسد ، مژده دهید باغ را بوی...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

اینقدر زیبا نخند آیینه جادو می شودساده ی بی شیله پیله پر هیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط