معلم روانی
#معلم روانی
p4
پرش زمانی به مدرسه هان*
کوک:خب بچه ها با صف بریم حیاط برای معاینه
بچه:چشم استاد
کوک:بریمممم
بورام:خب جوونای عزیز پسرا بیان اینور دخترا پیش دکتر کیم بدویین
همه:چشم
کوک:سلام خانوم کیم
بورام:سلام
کوک:خوبی
بورام:مرسی
بشین اینجا عافرین
کوک:از این به بعد اینجا کار میکنی نه؟
بورام:نفس عمیق بکش عافرین
آره
کوک:اها پس باید باهات راه بیام
بورام:بعدی
برو مزاحم نشو
کوک:باشه
^یه ماه بعد^
ویو بورام: یه ماه و یه هفته از اون اتفاق میگزره و من متوجه شدم میتونم روح هارو ببینم تازمانی که پیش اون پسره رو مخ باشم همچی درست میشه خیلی زندگی چرته چون سه تا مدرک دارم اول شدم جراح بعد شدم معلم بهداشت و بعد شدم مشاور مدرسه کارا خوب پیش میره و همش با اون پسر روبرو میشم
ویو تهیونگ:خوشحالم که بورام اومده به مدرسه ما ولی چرا همش با کوک برخورد میکنه رو نمیدونم و بعصی وقتا واقعا بورام عجیب میشه
ویو کوک:کارم سخت تر شده و اصابم سست تر و همش با بورام روبرو میشم میخوام فراموشش کنم ولی اون لحبازه و همش منو دوباره عاشق خودش میکنه
^تخ تخ تخ^
بورام:بیا تو
دانش اموز:ببخشید خانوم کیم باهاتون حرف داشتم
بورام:بیا تو یونا خوبی چخبر
یونا:خبر چی بگم زندگیم داره همینطوری بدتر میشه و اصلا امیدمو به درس از دست دادم همه بچه ها بهم میگن اولای سال کوشا تر بودم ولی الان نه
بورام:ببین یونا جان تو باید قوس باشی تو پیش اول همه سختی دووم آوردی اینم رد میکنی به آینده فکر نکن هرچه آمد خوش آمد فقط وفتی که حالت خوبه یا حوصله داری درس بخون به خودت فشار نیار باشه؟
یونا:خیلی ممنون خانوم کیم خیلی حرفاتون بهم آرامش میده
یورام:خواهش میکنم عزیزم بازم بهم سر بزن
^صدای جیغ^
سومی:استاد خواهش میکنم نزن
کوک:چند بار بهتون گفتم تقلب نکنین هاااا(عربده)
بورام:هوی آقای جئون آروم تر چیکار داری میکنی
سومی:خانوم کیم نجاتم بدین
بورام:آروم باش باشه گریه نکن جونگ جئون کوک چیکار داری میکنی نمیتونی آروم تر بگی هاا(داد)
کوک:تو دخالت نکن باید ادب بشن تا سر کلاس من تقلب نکن هااابورام:دلیل نمیشه بزنیشون
کوک:گفتم دخالت نکن باید ادب شن (عربده)
بورام:هوی صداتو برام بلند نکن عوضی
ویو بورام:داشتم همینجوری با کوک بحث میکردم که یه چیز محکم و داع رو صورتم احساس کردم اون او اون منو زد؟
کوک:گفتم باید ادب شن
یونا:خانوم حالتون خوبه
سومی:ببخشید خانوم (گریه)
بورام:ت ت تو الان منو زدی؟(بغض)
تهیونگ:داری چیکار میکنی کوک هاااا(میزنتش)
کوک:تو دیگه دخالت نکن(یه مشت میزنه تو صورتش)
تهیونگ:اومدم دوباره یدونه کوک رو بزنم که یهو دیدم بورام.....
حمایت نشه ۲۰ تا کامت و لایک:*)
p4
پرش زمانی به مدرسه هان*
کوک:خب بچه ها با صف بریم حیاط برای معاینه
بچه:چشم استاد
کوک:بریمممم
بورام:خب جوونای عزیز پسرا بیان اینور دخترا پیش دکتر کیم بدویین
همه:چشم
کوک:سلام خانوم کیم
بورام:سلام
کوک:خوبی
بورام:مرسی
بشین اینجا عافرین
کوک:از این به بعد اینجا کار میکنی نه؟
بورام:نفس عمیق بکش عافرین
آره
کوک:اها پس باید باهات راه بیام
بورام:بعدی
برو مزاحم نشو
کوک:باشه
^یه ماه بعد^
ویو بورام: یه ماه و یه هفته از اون اتفاق میگزره و من متوجه شدم میتونم روح هارو ببینم تازمانی که پیش اون پسره رو مخ باشم همچی درست میشه خیلی زندگی چرته چون سه تا مدرک دارم اول شدم جراح بعد شدم معلم بهداشت و بعد شدم مشاور مدرسه کارا خوب پیش میره و همش با اون پسر روبرو میشم
ویو تهیونگ:خوشحالم که بورام اومده به مدرسه ما ولی چرا همش با کوک برخورد میکنه رو نمیدونم و بعصی وقتا واقعا بورام عجیب میشه
ویو کوک:کارم سخت تر شده و اصابم سست تر و همش با بورام روبرو میشم میخوام فراموشش کنم ولی اون لحبازه و همش منو دوباره عاشق خودش میکنه
^تخ تخ تخ^
بورام:بیا تو
دانش اموز:ببخشید خانوم کیم باهاتون حرف داشتم
بورام:بیا تو یونا خوبی چخبر
یونا:خبر چی بگم زندگیم داره همینطوری بدتر میشه و اصلا امیدمو به درس از دست دادم همه بچه ها بهم میگن اولای سال کوشا تر بودم ولی الان نه
بورام:ببین یونا جان تو باید قوس باشی تو پیش اول همه سختی دووم آوردی اینم رد میکنی به آینده فکر نکن هرچه آمد خوش آمد فقط وفتی که حالت خوبه یا حوصله داری درس بخون به خودت فشار نیار باشه؟
یونا:خیلی ممنون خانوم کیم خیلی حرفاتون بهم آرامش میده
یورام:خواهش میکنم عزیزم بازم بهم سر بزن
^صدای جیغ^
سومی:استاد خواهش میکنم نزن
کوک:چند بار بهتون گفتم تقلب نکنین هاااا(عربده)
بورام:هوی آقای جئون آروم تر چیکار داری میکنی
سومی:خانوم کیم نجاتم بدین
بورام:آروم باش باشه گریه نکن جونگ جئون کوک چیکار داری میکنی نمیتونی آروم تر بگی هاا(داد)
کوک:تو دخالت نکن باید ادب بشن تا سر کلاس من تقلب نکن هااابورام:دلیل نمیشه بزنیشون
کوک:گفتم دخالت نکن باید ادب شن (عربده)
بورام:هوی صداتو برام بلند نکن عوضی
ویو بورام:داشتم همینجوری با کوک بحث میکردم که یه چیز محکم و داع رو صورتم احساس کردم اون او اون منو زد؟
کوک:گفتم باید ادب شن
یونا:خانوم حالتون خوبه
سومی:ببخشید خانوم (گریه)
بورام:ت ت تو الان منو زدی؟(بغض)
تهیونگ:داری چیکار میکنی کوک هاااا(میزنتش)
کوک:تو دیگه دخالت نکن(یه مشت میزنه تو صورتش)
تهیونگ:اومدم دوباره یدونه کوک رو بزنم که یهو دیدم بورام.....
حمایت نشه ۲۰ تا کامت و لایک:*)
۶.۸k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.