عشق

عشق
قصه‌ای بود که مادر بزرگ
شب‌های زمستان برایم می‌بافت:
یکی از روو، دوتا از زیر،...
بالاپوشی که هیچ‌گاه گرمم نکرد!
رضا_کاظمی
دیدگاه ها (۲)

یا دستم را بگیریا هر چه می توانی از من دور شو...متنفرماز ریا...

آدمها مست می کنن،آدمهای اشتباهی رو میبوسنو تظاهر می کنن که ه...

نترسم که با دیگری خو کنیتو با من چه کردی که با او کنی

حاج محمود

🍁 آذر 🌨❄️🌨باید بانویی باشد با گیسوان طلایی👧که هر روز و هر شب...

مادر #بهشت من همه #آغوش گرم توستگویی سرم هنوز به #بالین نرم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط