لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن
بین روح و بدنت فاصله تعیین کردن
نقشه میریخت مرا از تو جدا سازد «شک»
نتوانست، بنا کرد به توهین کردن !
زیر بار غم تو داشت کسی له میشد !
عشق بین همه برخاست به تحسین کردن
آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام
که نمانده ست توانایی نفرین کردن
با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی
گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن
«زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست»
خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن !
وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست
اشتباه است مرا دورتر از این کردن …
#کاظم_بهمنی
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.