امکان...
#امکان...
خورشید من
در ظهر زندگی غروب کرد.
ماهتابم
در اوّلین شب هلال
بپایان رسید.
صبحم همه شبانه بود و شبنم
و عصرهایم
در کوچه های خلوت دیروز گشتن .
ما چشمهایمان را
با هم معامله کردیم .
و قلب هایمان را
به یکدیگر دادیم .
ما یکنفر شدیم
و
از داستان عشق بزرگمان
تنها « من » ماندم .
من که
خورشیدم در ظهر زندگی غروب کرد...
#ابراهیم_منصفی #رامی_جنوب
خورشید من
در ظهر زندگی غروب کرد.
ماهتابم
در اوّلین شب هلال
بپایان رسید.
صبحم همه شبانه بود و شبنم
و عصرهایم
در کوچه های خلوت دیروز گشتن .
ما چشمهایمان را
با هم معامله کردیم .
و قلب هایمان را
به یکدیگر دادیم .
ما یکنفر شدیم
و
از داستان عشق بزرگمان
تنها « من » ماندم .
من که
خورشیدم در ظهر زندگی غروب کرد...
#ابراهیم_منصفی #رامی_جنوب
۱۳.۲k
۱۶ مهر ۱۳۹۸