مشکی طلایی
#مشکی_طلایی
#پارت7
#فاطمه
ــ وای باورم نمیشه اون که تا صب حالش خوب بود چرا یهو اینطوری شد😭
رهام:ببخشسد غم اخرتون باشه
ــ 😭😭😭😭😭😭😭
+لطفا گریه نکنید منو امیر طاقت دیدن اشکاتون نداریم😔
امیر:حالا امروز تولدتونه ناراحت نباشین 😞
ــ باشه باشه😞
رهامیر:بخندین عه بخندین دیگه
منو نرگس:😀
رهام:امیر ابقند کجاست😍
امیر امیر؟؟
ــ رهام به دادم برس
+چیشده
ــ نرگس رفته داخل دلم دیگه نمیتونه بره بیرون رگ هام بسته شدن😍
+یه جوری گفتی بدادم برس گفتم حالا چیشده😐
ــ رهام پس مامان باباهامون کو؟؟
+عه واقعا کجا رفتن😳
فاطمه:یه نامه گزاشتن اینجا
امیر نامه را برداشت و ادای قدیم هارو دراورد
ــ سرورم در این نامه پدر و مادرامان میفرمایند احم احم فرزندانم شمارا با لیلی های خود تنها میگذاریم و ما پیران میریم خونه هایمان راستی فرزندانمان شب پیش همسرانتان میمانید تا تنها نباشند این را هم بدونین تو و رهام در یک اتاق و دختران در یک اتاق😐
😐😂😐😂+
نرگس:خب الان چکار کنیم؟؟
ــ ادامه جشنو بدیم دیگه
+اووو اصلا یادم رفت امروز تولدمون فاطی جون ابجی تولدت مبارک
+مرسی همچنین😍😘
#رهام
وقتی بهشون گفتیم که مادر بزرگتون فوت کردن خیلی ناراحت کردن ولی منو امیر سعی کردیم بخندونیمشون
من:خب وقت هدیه هست
امیر: من اول میدم
این تقدیم به شما و اینم برای شما فاطمه خانوم
نرگس:وای چه قشنگن 😍😍😍
امیر:ببخشید دیگه این سلیقم بود
نرگس و فاطمه:خیلی قشنگن چرا زحمت کشیدین
ــ واا مثلا تو زنمی و این خواهر زنم
+😂
رهام:خب حالا نوبت منه
چشماتون ببندین و بیاین جلو
حالا چشاتون باز کنید
+😳😳😳
خدای من باورم نمیشه😍
رهام واسمون ماشین خریدی😍😍😍
عاشقتم رهام عاشقتم😘😍
#پارت7
#فاطمه
ــ وای باورم نمیشه اون که تا صب حالش خوب بود چرا یهو اینطوری شد😭
رهام:ببخشسد غم اخرتون باشه
ــ 😭😭😭😭😭😭😭
+لطفا گریه نکنید منو امیر طاقت دیدن اشکاتون نداریم😔
امیر:حالا امروز تولدتونه ناراحت نباشین 😞
ــ باشه باشه😞
رهامیر:بخندین عه بخندین دیگه
منو نرگس:😀
رهام:امیر ابقند کجاست😍
امیر امیر؟؟
ــ رهام به دادم برس
+چیشده
ــ نرگس رفته داخل دلم دیگه نمیتونه بره بیرون رگ هام بسته شدن😍
+یه جوری گفتی بدادم برس گفتم حالا چیشده😐
ــ رهام پس مامان باباهامون کو؟؟
+عه واقعا کجا رفتن😳
فاطمه:یه نامه گزاشتن اینجا
امیر نامه را برداشت و ادای قدیم هارو دراورد
ــ سرورم در این نامه پدر و مادرامان میفرمایند احم احم فرزندانم شمارا با لیلی های خود تنها میگذاریم و ما پیران میریم خونه هایمان راستی فرزندانمان شب پیش همسرانتان میمانید تا تنها نباشند این را هم بدونین تو و رهام در یک اتاق و دختران در یک اتاق😐
😐😂😐😂+
نرگس:خب الان چکار کنیم؟؟
ــ ادامه جشنو بدیم دیگه
+اووو اصلا یادم رفت امروز تولدمون فاطی جون ابجی تولدت مبارک
+مرسی همچنین😍😘
#رهام
وقتی بهشون گفتیم که مادر بزرگتون فوت کردن خیلی ناراحت کردن ولی منو امیر سعی کردیم بخندونیمشون
من:خب وقت هدیه هست
امیر: من اول میدم
این تقدیم به شما و اینم برای شما فاطمه خانوم
نرگس:وای چه قشنگن 😍😍😍
امیر:ببخشید دیگه این سلیقم بود
نرگس و فاطمه:خیلی قشنگن چرا زحمت کشیدین
ــ واا مثلا تو زنمی و این خواهر زنم
+😂
رهام:خب حالا نوبت منه
چشماتون ببندین و بیاین جلو
حالا چشاتون باز کنید
+😳😳😳
خدای من باورم نمیشه😍
رهام واسمون ماشین خریدی😍😍😍
عاشقتم رهام عاشقتم😘😍
۳.۹k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.