به خانه برگشتم

به خانه برگشتم،

کفشی پشت در نبود
شک کردم
در را گشودم
خانه تاریک بود
بیشتر شک کردم
ساعت خوابیده بود
بیشتر شک کردم
گل ها پژمرده بودند،

ترسیدم . . .

بوی چای تازه به مشام نمی رسید
خستگی به تنم ماند
دیوار را دیدم
عکسهای من بود
عکس های او نه!
شک م بیشتر شد
خودم را دیدم
که گوشه ای بی حرکت افتاده ام
مطمئن شدم رفته، ..



#فی خالِدون . .
دیدگاه ها (۱۷)

#فی خالِدون . .

#فی خالِدون . .

از معجزاتش این بود کهآغوششعصر جمعه نداشت، ..#فی خالِدون . .

لب هایت را روی گونه هایم بگذارفقط تویی که می توانیباران پایی...

سه پارتی از لینو: (وقتی که تولدش....)درخواستی ات: پس غذا این...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

P40ا.ت ویو با زده شدن در اتاقمان از هم جدا شدیم یونگی از سرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط