کاپل : تهکوک ❤ پارت : اخر💜❤
کاپل : تهکوک ❤ پارت : اخر💜❤
وبا هم تا موقع طلوع افتاب تو خیابونا قدم میزنن . و کلی خوش کی گذرونن و موقع ساعت ۴:۴۰ به خونه می رسن وفتی میرن داخل خونه ته وکوک میرن تا لباساشو نو عوض کنن وقتی ته داشت لباساشو عوض می کرد کوک وارد اتاق شد در رو بست و فقلش کرد و کمر ته رو از عقب گرفت و سرشو برد تو گردن ته طوری که می تونستن نفس های همو احساس کنن کوک می شینه رو تخت و تکیه میده و پاهاشو دراز میکنه وته رو روی پاهاش می شونه و سرشو میبره تو گردن ته و شروع میکنه به مارک گذاشتن . ته دستاشو می کنه تو موهای کوکی و ناله های ارومی میکنه کوک بعد از چند دقیقه سرشو میاره بیرون و به هنرش نگاه می کنه ته به کوک میگه: من فردا چجوری برم بیرون ؟ کوک : تو نگران نباش امشبو مال من باش خودم برات ردیفش می کنم . ته می خنده و کوک سمت لبای ته حمله می کنه شروع میکنه به مکیدن لباش و ته شروع میکنع به همراهی کردنش و بعد از چند دقیقه لب گرفتن تو بغل هم خوابشون میگیره . 🤍💜. پایان✨. Negin🍪❤
وبا هم تا موقع طلوع افتاب تو خیابونا قدم میزنن . و کلی خوش کی گذرونن و موقع ساعت ۴:۴۰ به خونه می رسن وفتی میرن داخل خونه ته وکوک میرن تا لباساشو نو عوض کنن وقتی ته داشت لباساشو عوض می کرد کوک وارد اتاق شد در رو بست و فقلش کرد و کمر ته رو از عقب گرفت و سرشو برد تو گردن ته طوری که می تونستن نفس های همو احساس کنن کوک می شینه رو تخت و تکیه میده و پاهاشو دراز میکنه وته رو روی پاهاش می شونه و سرشو میبره تو گردن ته و شروع میکنه به مارک گذاشتن . ته دستاشو می کنه تو موهای کوکی و ناله های ارومی میکنه کوک بعد از چند دقیقه سرشو میاره بیرون و به هنرش نگاه می کنه ته به کوک میگه: من فردا چجوری برم بیرون ؟ کوک : تو نگران نباش امشبو مال من باش خودم برات ردیفش می کنم . ته می خنده و کوک سمت لبای ته حمله می کنه شروع میکنه به مکیدن لباش و ته شروع میکنع به همراهی کردنش و بعد از چند دقیقه لب گرفتن تو بغل هم خوابشون میگیره . 🤍💜. پایان✨. Negin🍪❤
۱۱.۹k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.