قرار نبود هر شب یکی

قرار نبود هر شب یکی
پشت پنجره اشک هایش را پاک کند
و به اندازه ی دلتنگی هایش
ستاره ها را بشمرد...
حتی قرار نبود کسی برود
و من
این ها را بنویسم !
دیدگاه ها (۱۰)

خب خب خب بلااخره نوزده سالگی هم باتماااام سختیاش و خوشیاشو ه...

گفتی خوب فکرهایت را کرده ای، گفتی رفتنت به نفع هر دوی ما است...

جمعهدومین فرزنداز یک خانواده ی پنج نفره استنه آن ذوقِ اول را...

اشک؟نه مرسی من به اندازه ی کافی اون شب برات اشک ریختم چشمای ...

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی ؟همه شب با غم دلتنگی خود خوا...

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی ؟همه شب با غم دلتنگی خود خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط