***امشب
***امشب
آلبومت را قدم زدم
همپای ورق های خاطره ات
دلم لرزید و پرپر شد
دلم لبخند زیبایی تو را میخواست
دلم حال وهوای عاشقی با تو را میخواست
ومن چه غمگینم
هوای شهر آلوده ست
مرا ای کاش میبردی
سفر تا عمق یک رویای بی پایان
سفر تا مرزِ دوست داشتن
و
و
و
رسیدن
به آغوش تو و آغوش ابدیت را به لذت بغل کردن
چه آرامشی برایم بهترازاین
شبی در آغوش تو
وبعدش راضی حتی به مُردن*
آلبومت را قدم زدم
همپای ورق های خاطره ات
دلم لرزید و پرپر شد
دلم لبخند زیبایی تو را میخواست
دلم حال وهوای عاشقی با تو را میخواست
ومن چه غمگینم
هوای شهر آلوده ست
مرا ای کاش میبردی
سفر تا عمق یک رویای بی پایان
سفر تا مرزِ دوست داشتن
و
و
و
رسیدن
به آغوش تو و آغوش ابدیت را به لذت بغل کردن
چه آرامشی برایم بهترازاین
شبی در آغوش تو
وبعدش راضی حتی به مُردن*
۵۴۵
۳۰ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.