پارت

پارت ۸
نام داستان:کارامل
یه لباس کیوت پوشیده بودم
تو صفحه ۲ گذاشتم
آمدم پیش باکوگو از پشت مبل گفتم می خوای فیلم ببینم

باکوگو وقتی منو دید چشم گشاد شود

((در ذهن باکوگو))
این چغله خیلی خوشگله

ت٫ا: باکوگو با توأم
باکوگو: ها چی آ..ره آره ببینم
ت٫ا: (بالب خند) باشه کنارش خوراکی میرارم بخوریم
باکوگو: (کمی سرخ) باشه نف .. ت٫ا

ت٫ا: (خندید) گفت: الان میارم 😆

وقتی آوردم خوراکی‌ها رو یه فیلم زدم نگات کردی
باکوگو: تمام مدت احساس سنگینی رو شونه‌هام می‌کردم
بعد یهو ت٫ا سرشو گذاشت رو شونم (سرخ شدم این توت فرنگی)
بعد دیدم که خوابیده اونا پرنسسی بغل کردم و بردم سمت اتاق و درو با پام باز کردم و وارد اتاق شدم اتاقشو که دیدم اتاقش کلاً سیاه و صورتی بود زیرلب گفت : اتاق دوست دختر آیندم هم خودش کیوته هم اتاقش بعد
منو گذاشت روی تخت و خودش هم کنارم.........
((ادامه دارد))
دیدگاه ها (۲۴)

لیسا راست گفت 😂😂 بچه‌ها ۳۰ شدیم هورا 🥳🥳

عرررررررررررر 😭😭

من😂😂

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

تکپارتی از کوک

هرزه ی حکومتی پارت ۵ بیدار شدم...تو اتاق بودم رفتم سمت در دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط