مسئله بودن تو بود،نه رفتن من مثه
مسئله بودن تو بود،نه رفتن من_مثه
درختی بودم که امروز داشت جوونه میزد اما کنارش داشت آرزوی تبر ها رو آماده میکرد....
و هیچ عنکبوتی پشت قاب عکست هنوز خونه نساخته_
دیوار هم هر روز پشت قاب عکست گریه میکنه_
راستی میدونی که گوسفندا عاشق شدن و معنی جدیدی به عشق دادن؟_
اصن حواست هست که دیگه کتابا از رو من میخونن؟
و هستن هنوز مردمی که بودن با کتابا رو وقت تلف کردن میدونن_
قضیه مثله اونایی هست مردمی که واسه بارون دعا میکنن ولی هنوز به بچه هاشون اجازه بازی با بچه ای که لباساش کثیفه نمیدن_
میدونی در اصل دیوونه ای نیستا مردم چیزی که درک نشه بهش انگ میزنن_ و دلیل اینکه هنوز تنهام اینکه هنوز فکر میکنم اونا همون آدمای سابقن...
میدونی اونا به بغل کردن کفشای خاکیت هم ایراد میگیرن_این همه خاطره اگه کفشات نبود اصن شروع نمیشد_اینا که نمیفهمن_اصن دیگه عادی شده_میان پیشم اما تازه میفهمن اتوبوسو اشتباه سوار شدن_دیگه حسی نیس که بخواد با حرفای اینا که ازم گرفتنش برگرده_
هههع_
ح میم
درختی بودم که امروز داشت جوونه میزد اما کنارش داشت آرزوی تبر ها رو آماده میکرد....
و هیچ عنکبوتی پشت قاب عکست هنوز خونه نساخته_
دیوار هم هر روز پشت قاب عکست گریه میکنه_
راستی میدونی که گوسفندا عاشق شدن و معنی جدیدی به عشق دادن؟_
اصن حواست هست که دیگه کتابا از رو من میخونن؟
و هستن هنوز مردمی که بودن با کتابا رو وقت تلف کردن میدونن_
قضیه مثله اونایی هست مردمی که واسه بارون دعا میکنن ولی هنوز به بچه هاشون اجازه بازی با بچه ای که لباساش کثیفه نمیدن_
میدونی در اصل دیوونه ای نیستا مردم چیزی که درک نشه بهش انگ میزنن_ و دلیل اینکه هنوز تنهام اینکه هنوز فکر میکنم اونا همون آدمای سابقن...
میدونی اونا به بغل کردن کفشای خاکیت هم ایراد میگیرن_این همه خاطره اگه کفشات نبود اصن شروع نمیشد_اینا که نمیفهمن_اصن دیگه عادی شده_میان پیشم اما تازه میفهمن اتوبوسو اشتباه سوار شدن_دیگه حسی نیس که بخواد با حرفای اینا که ازم گرفتنش برگرده_
هههع_
ح میم
۹۵۶
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.