خودمو درحال پرواز میبینمدرختا توی خیابون کنار هم برگ ت

خودمو درحال پرواز میبینم_درختا توی خیابون کنـارِ هم برگ توی برگ گرفتن دوتایی قدم میزنن_به جا دود از کارخونه ها رنگین کمون در میاد_کبوترا دارن به جا کوچ همگی یه آدمو میگیرن و توی آسمون شادش میکنن_ماهی ها سوار بر گربه ها گربه سواری میکنن_اونطرف دختر گل فروش خیابونو توی آسمون میبینم اینبار گلها دنبال اون پرواز میکنن_مادرا دنبال بچه هاشون توی پرورشگاه اومدن_سیگارا دارن جوونه میزنن دودهای خودشون رو جذب میکنن_مداد رنگی هارو جای گوشی توی دست بچه ها میبینم_میبینم هرکی داره حرف میزنه داره تبدیل به عملش میشه_یه عده تند تند دارن به عشقاشون میرسن چون دارن به آرزوهاشون میرسن_ملت هارو میبینم سر اینکه زودتر به هم گل بدن همو تحریم میکنن_مردم خودشون مشکلاتشون رو حل میکنن_اصن یه رئیس جمهور با وعدهای دروغی پشت میز انتخاباتی نمیبینم_زنبورا خودشون عسل درست میکنن و به مردم عسل هدیه میدن_گندما خودشون نون میشن به هر خونه ای میرن_کسی رو دنبال دارو به قیمت پول خونش نمیبینم_مادر و پدرا رو جوون میبینم_میبینم کارتون ها جمع شدن همه یه سقف بالا سرشون دارن_خدا رو توی خونه ها درحال پیانو زدن میبینم_
خودمم همچنان توی آسمون درحال پرواز میبینم_
یعنی نمیشد خدا بدون امتحان به خوب بودن بندهاش در شرایط درست ایمان داشت و جهان رو اینجوری درست میکرد؟
ح.میم
دیدگاه ها (۵)

مسئله بودن تو بود،نه رفتن من_مثهدرختی بودم که امروز داشت جوو...

در واقع هیچوقت مسئله انتخاب ما نبود! ح میم

مثله بچه ای ام،که توی فکر تو سقط شده...ح،میم

عادت داشت سرشو هی میزد به دیوار_به من میگفت_از وقتی اومدم تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط