1 ماه بعد
1 ماه بعد
ا.ت ویو
با الارم گوشی بیدار شدم
ساعت ۶ بود هوف بریم ببینیم اولین روز مدرسه چی میشه از جام بلند شدم تخت و صاف کردم و رفتم صورتمو شستم و کارای مربوطه رو کردم بعد لباسمو پوشیدم و یه ارایش لایتم کردم موهامو یکم فر کردم و
بح بح عالی شد رفتم پایین صبحونمو خورم ساعت ۷بود کیف و گوشیمو برداشتم و راه افتادم سمت ایستگاه تو اتوبوس نشستم برا اولین دبیرستان زوق داشتم سال اخرم بود داشتم به اتفاقاتی که امروز شاید برام بیوفته فکر میکردم به اینکه با کیا همکلاس شدم که اتوبوس وایستاد پیاده شدم و رفتم سمت مدرسه یه نفس عمیق کشیدمو واردشدم که یهو یکی چشامو محکم گرفت
+میچا؟
×ارههه خودمم چطوری توله
+عالی تو چطوری
×هوم منم عالییمم
داشتیم همینطور راه میرفتیم حرف میزدیم که
یکی محکم خودشو زد بهم واقا دردم گرفت
با بد کسی در افتاد
برگشتم سمتش که میچا محکم دستمو گرفت
+هوی گوساله
×ولش کن ا.ت
نمیشه اینطوری دیدم داره راه خودشو میره رفتم جلوش وایسادم که میچا بدو بدو اومد محکم گرفتم
×ناموصا ولش کن روز اول مدرسه دعوا نکنیم
+شت ت..تو... تو همونی که تو کافه بود
_خب که چی؟
ازم معذرت بخوا
_کاری نکردم که عذر خواهی کنم
+هه ههه میچا میشنوی چی میگه ههه وای
×ببین بیا بریم الان جوش اوردی
+رفتارت تو کافه اینطوری نبودا
×چون مشتری بودی اونجا
که میچا منو گرفتو کلا برد یه طرف دیگه برام اب گرفت
×بیا بخور
+دیدی چیکار کرد تاحالا دیدی کسی اینطوری با من حرف بزنه؟
که یهو یه فکری به سرم زد
1 ماه بعد
ا.ت ویو
با الارم گوشی بیدار شدم
ساعت ۶ بود هوف بریم ببینیم اولین روز مدرسه چی میشه از جام بلند شدم تخت و صاف کردم و رفتم صورتمو شستم و کارای مربوطه رو کردم بعد لباسمو پوشیدم و یه ارایش لایتم کردم موهامو یکم فر کردم و
بح بح عالی شد رفتم پایین صبحونمو خورم ساعت ۷بود کیف و گوشیمو برداشتم و راه افتادم سمت ایستگاه تو اتوبوس نشستم برا اولین دبیرستان زوق داشتم سال اخرم بود داشتم به اتفاقاتی که امروز شاید برام بیوفته فکر میکردم به اینکه با کیا همکلاس شدم که اتوبوس وایستاد پیاده شدم و رفتم سمت مدرسه یه نفس عمیق کشیدمو واردشدم که یهو یکی چشامو محکم گرفت
+میچا؟
×ارههه خودمم چطوری توله
+عالی تو چطوری
×هوم منم عالییمم
داشتیم همینطور راه میرفتیم حرف میزدیم که
یکی محکم خودشو زد بهم واقا دردم گرفت
با بد کسی در افتاد
برگشتم سمتش که میچا محکم دستمو گرفت
+هوی گوساله
×ولش کن ا.ت
نمیشه اینطوری دیدم داره راه خودشو میره رفتم جلوش وایسادم که میچا بدو بدو اومد محکم گرفتم
×ناموصا ولش کن روز اول مدرسه دعوا نکنیم
+شت ت..تو... تو همونی که تو کافه بود
_خب که چی؟
ازم معذرت بخوا
_کاری نکردم که عذر خواهی کنم
+هه ههه میچا میشنوی چی میگه ههه وای
×ببین بیا بریم الان جوش اوردی
+رفتارت تو کافه اینطوری نبودا
×چون مشتری بودی اونجا
که میچا منو گرفتو کلا برد یه طرف دیگه برام اب گرفت
×بیا بخور
+دیدی چیکار کرد تاحالا دیدی کسی اینطوری با من حرف بزنه؟
که یهو یه فکری به سرم زد
ا.ت ویو
با الارم گوشی بیدار شدم
ساعت ۶ بود هوف بریم ببینیم اولین روز مدرسه چی میشه از جام بلند شدم تخت و صاف کردم و رفتم صورتمو شستم و کارای مربوطه رو کردم بعد لباسمو پوشیدم و یه ارایش لایتم کردم موهامو یکم فر کردم و
بح بح عالی شد رفتم پایین صبحونمو خورم ساعت ۷بود کیف و گوشیمو برداشتم و راه افتادم سمت ایستگاه تو اتوبوس نشستم برا اولین دبیرستان زوق داشتم سال اخرم بود داشتم به اتفاقاتی که امروز شاید برام بیوفته فکر میکردم به اینکه با کیا همکلاس شدم که اتوبوس وایستاد پیاده شدم و رفتم سمت مدرسه یه نفس عمیق کشیدمو واردشدم که یهو یکی چشامو محکم گرفت
+میچا؟
×ارههه خودمم چطوری توله
+عالی تو چطوری
×هوم منم عالییمم
داشتیم همینطور راه میرفتیم حرف میزدیم که
یکی محکم خودشو زد بهم واقا دردم گرفت
با بد کسی در افتاد
برگشتم سمتش که میچا محکم دستمو گرفت
+هوی گوساله
×ولش کن ا.ت
نمیشه اینطوری دیدم داره راه خودشو میره رفتم جلوش وایسادم که میچا بدو بدو اومد محکم گرفتم
×ناموصا ولش کن روز اول مدرسه دعوا نکنیم
+شت ت..تو... تو همونی که تو کافه بود
_خب که چی؟
ازم معذرت بخوا
_کاری نکردم که عذر خواهی کنم
+هه ههه میچا میشنوی چی میگه ههه وای
×ببین بیا بریم الان جوش اوردی
+رفتارت تو کافه اینطوری نبودا
×چون مشتری بودی اونجا
که میچا منو گرفتو کلا برد یه طرف دیگه برام اب گرفت
×بیا بخور
+دیدی چیکار کرد تاحالا دیدی کسی اینطوری با من حرف بزنه؟
که یهو یه فکری به سرم زد
1 ماه بعد
ا.ت ویو
با الارم گوشی بیدار شدم
ساعت ۶ بود هوف بریم ببینیم اولین روز مدرسه چی میشه از جام بلند شدم تخت و صاف کردم و رفتم صورتمو شستم و کارای مربوطه رو کردم بعد لباسمو پوشیدم و یه ارایش لایتم کردم موهامو یکم فر کردم و
بح بح عالی شد رفتم پایین صبحونمو خورم ساعت ۷بود کیف و گوشیمو برداشتم و راه افتادم سمت ایستگاه تو اتوبوس نشستم برا اولین دبیرستان زوق داشتم سال اخرم بود داشتم به اتفاقاتی که امروز شاید برام بیوفته فکر میکردم به اینکه با کیا همکلاس شدم که اتوبوس وایستاد پیاده شدم و رفتم سمت مدرسه یه نفس عمیق کشیدمو واردشدم که یهو یکی چشامو محکم گرفت
+میچا؟
×ارههه خودمم چطوری توله
+عالی تو چطوری
×هوم منم عالییمم
داشتیم همینطور راه میرفتیم حرف میزدیم که
یکی محکم خودشو زد بهم واقا دردم گرفت
با بد کسی در افتاد
برگشتم سمتش که میچا محکم دستمو گرفت
+هوی گوساله
×ولش کن ا.ت
نمیشه اینطوری دیدم داره راه خودشو میره رفتم جلوش وایسادم که میچا بدو بدو اومد محکم گرفتم
×ناموصا ولش کن روز اول مدرسه دعوا نکنیم
+شت ت..تو... تو همونی که تو کافه بود
_خب که چی؟
ازم معذرت بخوا
_کاری نکردم که عذر خواهی کنم
+هه ههه میچا میشنوی چی میگه ههه وای
×ببین بیا بریم الان جوش اوردی
+رفتارت تو کافه اینطوری نبودا
×چون مشتری بودی اونجا
که میچا منو گرفتو کلا برد یه طرف دیگه برام اب گرفت
×بیا بخور
+دیدی چیکار کرد تاحالا دیدی کسی اینطوری با من حرف بزنه؟
که یهو یه فکری به سرم زد
۳.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.