مثل تمام مذهبی های شهر

مثلِ تمامِ مذهبی های شهر
تسبیح در دست میگیرم و ذکر میگویم
برعکسِ تمامِ مذهبی های شهر
دانه دانه اش را نفرین میفرستم به آدمهایی که
چشمِ دیدنِ من و تو را
شانه به شانه ی هم
نداشتند!
دیدگاه ها (۰)

میدانی ترسو بود!دوستم داشت اما هیچ وقت "جرات" نداشت به زبان ...

گراهام بل عزیز...تلفنی که زنگ نمی‌خورد نیاز به اختراع نداشت....

تمام اینه های دنیامرا پیر نشانمی دهند.تنها ایینه چشمان تومرا...

داشتم رقص زیبای تو را ...تصور می کردم...که خدا آهسته به شانه...

خیال بودنت آنقدر شیرین است برای دلم که گاهی اوقاتدست خیالت ر...

تو رفته ای و حاصل تفریق تو از این شهر، چیزی شده که در باورت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط