سالهاست

سالهاست
شناسنامه ام را
بادها ورق می زنند
وَ شمع های بودنم را
یک به یک
خاموش می کنند...

من ولی همچنان
در صفحه ی دوم شناسنامه ام
با لباس سفید
منتظرت نشسته ام ،

منتظر تا بیایی ؛
قبل از آنکه بادها
به صفحه ی سوّم بکشانند مرا...

#مینا_آقازاده
دیدگاه ها (۳)

سرمای دی است دردلم سوزیست داغی شهریور رایادت هستآنگاه که از...

عمر،کودک بازی گوشیست که مُدام روی دیوارِ پیشانی ام خط می کشد...

معلممان می گفت:زیر کلماتی که نمی دانید خط بکشید...حالا بعد ا...

سر به روی شانه هایت مهربانت میگذارمعقده دل می گشاید گریه بی ...

رها🍂 امشب آخرین دقیقه آدر ماه را ورق می زنیم و شمع های روشن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط