گفتی رباب آه دل من کباب شد

گفتی رباب، آه! دل من کباب شد

اشکی چکید وچلّه نشست و شراب شد

آیینه ها شکست، زمین گُر گرفت و سوخت

وقتی امیر قافله پا در رکاب شد

وقتی که دور می شد از اندوه خیمه ها

چشمی به سوی خیمه وچشمی پُر آب شد

هرکس تمام هستی خود را به او سپرد

حالا زمان زمزمه های رباب شد

تا صبح خواند، آیه ی « اَمّن یجیب» را

تا پاسدارکوچک او انتخاب شد
دیدگاه ها (۲)

گرچه ایرانیم اما نگران یمنمعرصه ی وسعت شیعه ست حدود وطنملرزه...

**اول صبح بگویید حسین جان رخصتتا که نان از کرم سفره ارباب رس...

جان کری خطاب به ایرانیان :برای آمریکا آرزوی داشتن رهبری مثل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط