عشق بی پایان پارت15
عشق بی پایان پارت15
••اگع بنا بر این باشه ک بهش خیانت کنی و اذییتش کنی
یکم نزدیک شد و اروم لب زد
بهت پیشنهاد میدم دورشو خط بکشی وگرنه بد میشه برات
_خانم من خیلی وقته دورشو خط کشیدم منتها اون داره الکی تقلا میکنه وگرنه من نه به قیافه نحسش دل باختم نه اون مال و ثروتش الانم به اثرار اون اینجام
••درست صحبت کن راجبش اوک..
با صدای جیمز صحبتش نا تموم موند
+گیریم ک نخواد راجب من درست صحبت کنه بگو ببینم چطوری میخوای مانع شی؟
••خیلی بی لیاقتی
کیفشو برداست و به سرعت نور از اونجا رفت
جیمز هم رفت و کنار یکی از اون دخترا نشست
یه قلپ از نوشیدنیم خوردم و به طرف در نگاه کردم
یه پسر جذاب اومد داخل و به طرف ما دست بالا کرد و نزدیکتر شد
جیمز از سر جاش بلند شد و باهاش دست داد منم برای احترام بلند شدم
_سلام
~به به چه بانوی زیبایی بفرماید لطفا
از برخوردش خوشم اومد اما نمیدونستم کیه
به جیمز لب زدم
_عزیزم معرفی نمیکنی
+مایکل دوست بیست سالم
_از دیدار با شما بسیار خوشحالم
~خیلی متشکرم
*جیمز
(مایکل از در وارد شد و اومد طرف ما میانا هم خیلی باهاش گرم گرفت و قشنگ صحبت کرد اون از رقصیدنش با یه مرد قریبه اینم طرز برخوردش با مایکل)
بعدش مایکل و جیمز باهم رفتن رو میز دیگه ای نشستن
~بلاخره اونی ک میخواستیو پیدا کردی؟
+مایکل شاید باورت نشه ولی وقتی هست انگار یه دلخوشی هستش انگا یکی هس که دلمو بهش بدم و اون روزمو بسازم اما وقتی نیس با وجود اینکه یه نفره همه جا سوت و کوره
~خودتو جمع کن پسر تو جیمزی میدونی ک خودت
حالا چطوره سرسخت یا اسکل
+سر سخت سر سخت زمان میخوام تا دلشو به دست بیارم خیلی مغروره خیلی
~اخ از دخترای مغرور
از دور تماشاشون میکردم معلوم بود راجب من حرف میزدن
یه چشم جیمز به من بود یکیش هم به مایکل
از جام بلند شدمو رفتم سمت میزشون
_خب داشتین غیبت منو میکردین
~نه نه داشتیم راجب چیز دیگه ای حرف میزدیم میتونی بیای بشینی
*جیمز
(در حدی زیبا شده بود ک کل ادمایی ک تو بار بودن بهش نگاه میکردن موهای صافش فیس کوچولوش قد کوتاهش داشت دیوونم میکرد اما انقدر از دستش ناراحت بودم بخواطر رقصش با اون بی همه چیز ک دلم میخواست همونجا خودمو بکشم)
_خب شما با جیمز رابطه کاری دارین؟!
~بله منم قسمتی از پروژه رو تو دستم گرفتم البته جیمز اقای ماس و ما خیلی مدیونشیم
_اینجا خونه دارین
~بله
..
••اگع بنا بر این باشه ک بهش خیانت کنی و اذییتش کنی
یکم نزدیک شد و اروم لب زد
بهت پیشنهاد میدم دورشو خط بکشی وگرنه بد میشه برات
_خانم من خیلی وقته دورشو خط کشیدم منتها اون داره الکی تقلا میکنه وگرنه من نه به قیافه نحسش دل باختم نه اون مال و ثروتش الانم به اثرار اون اینجام
••درست صحبت کن راجبش اوک..
با صدای جیمز صحبتش نا تموم موند
+گیریم ک نخواد راجب من درست صحبت کنه بگو ببینم چطوری میخوای مانع شی؟
••خیلی بی لیاقتی
کیفشو برداست و به سرعت نور از اونجا رفت
جیمز هم رفت و کنار یکی از اون دخترا نشست
یه قلپ از نوشیدنیم خوردم و به طرف در نگاه کردم
یه پسر جذاب اومد داخل و به طرف ما دست بالا کرد و نزدیکتر شد
جیمز از سر جاش بلند شد و باهاش دست داد منم برای احترام بلند شدم
_سلام
~به به چه بانوی زیبایی بفرماید لطفا
از برخوردش خوشم اومد اما نمیدونستم کیه
به جیمز لب زدم
_عزیزم معرفی نمیکنی
+مایکل دوست بیست سالم
_از دیدار با شما بسیار خوشحالم
~خیلی متشکرم
*جیمز
(مایکل از در وارد شد و اومد طرف ما میانا هم خیلی باهاش گرم گرفت و قشنگ صحبت کرد اون از رقصیدنش با یه مرد قریبه اینم طرز برخوردش با مایکل)
بعدش مایکل و جیمز باهم رفتن رو میز دیگه ای نشستن
~بلاخره اونی ک میخواستیو پیدا کردی؟
+مایکل شاید باورت نشه ولی وقتی هست انگار یه دلخوشی هستش انگا یکی هس که دلمو بهش بدم و اون روزمو بسازم اما وقتی نیس با وجود اینکه یه نفره همه جا سوت و کوره
~خودتو جمع کن پسر تو جیمزی میدونی ک خودت
حالا چطوره سرسخت یا اسکل
+سر سخت سر سخت زمان میخوام تا دلشو به دست بیارم خیلی مغروره خیلی
~اخ از دخترای مغرور
از دور تماشاشون میکردم معلوم بود راجب من حرف میزدن
یه چشم جیمز به من بود یکیش هم به مایکل
از جام بلند شدمو رفتم سمت میزشون
_خب داشتین غیبت منو میکردین
~نه نه داشتیم راجب چیز دیگه ای حرف میزدیم میتونی بیای بشینی
*جیمز
(در حدی زیبا شده بود ک کل ادمایی ک تو بار بودن بهش نگاه میکردن موهای صافش فیس کوچولوش قد کوتاهش داشت دیوونم میکرد اما انقدر از دستش ناراحت بودم بخواطر رقصش با اون بی همه چیز ک دلم میخواست همونجا خودمو بکشم)
_خب شما با جیمز رابطه کاری دارین؟!
~بله منم قسمتی از پروژه رو تو دستم گرفتم البته جیمز اقای ماس و ما خیلی مدیونشیم
_اینجا خونه دارین
~بله
..
۳.۶k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.