تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

محمد علی بهمنی

***❤️😍***
دیدگاه ها (۰)

هوا خواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانیکه هم نادیده می‌بینی ...

اگر دریای دل آبی ستتویی فانوس زیبایشاگر آیینه یک دنیاستتویی ...

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشمداروی دردم گر تویی در او...

یکی درد و یکی درمان پسنددیک وصل و یکی هجران پسنددمن از درمان...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط