رمانهمسراجباری پارتصد وهشتم
#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وهشتم
این پسره کی بود.
-توکالسمونه درمورد کالس حرف میزد.
آنا دیگخ باهاش هیچ وقت انقد صمیمی حرف نزن نزار زیاد بهت نزدیک شه.
-چرا دلیلت چیه
-من نمیتونم جلو نگاه همه رو بگیرمچون هیچ خوب نگاهت نمیکنه.از نگاهش خوشم نمیاد.
-آنا من صرفا واسه خاطر خودت میگم عشق خب نیس مخصوصا واسه یه دختر تنها میشکندش.عشق در کل وجود
نداره.من اینو تجربه کردم با عقل عاشق شو .
میدونم نمیشه .واقعا اما همه جنبه هارو در نظر بگیر مهم تر از همه دل پاک وعاشق طرفته تا خوب نشناختیش
عاشق نشو من تنه اینو میگم و این پسری ک امروز دیدم نگاهش عاشق بود اما به هر عشقی اطمینان نکن .
-من واسه عاشق شدنم از کسی اجازه نمیگیرم.
این همه مدت از چشم من نفهمیدی حاال واسه من نگاه پرهامو میخوونه.
زد رو ترمز
-تو ینی عاشقش شدی.
-باید واسش اجازه بگیرمینی تو عاشق شدی؟
صداش آروم شدو گفت نه نیازی نیست.آرزوم واست خوش بختیه.
-من عاشق کی بشم از تموم مردا متنفرم از همه شون غد و مغرور و لجبازی.یه دنده. اصن من چرا باید کسی رو
بخوام ازدواج کردن دیگه من تموم شده پرهامم اگه بدونه چه بالیی سرم اومده میره آقا آریا جوش نیار.اگه دل دل
منه خودش فهمیده نباید عاشق بشه و مال کسی نمیشه اگه ام بشه زندگیه عادی نداره.اصن تو میدونی دل ینی چی.؟نمیخواد نگرانه پرهام باشی میدونم االن تو دل خودت میگی ای کاش پرهام بدونه که این چه بالیی سرش
اومده .که عاشقش نشه بیشتر از این.
کاش بدونه کاش طرفم نیاد.
من که خودم نمیشه واسش تعریف کنم که چیسرم اومده
آریا
با هرکلمه از حرفاش دلم آتیش میگرفت این دخترچه برداشتی از حرفم کرده بود داشت گوله گوله اشک میریخت.
آنا من منظورم این نبودازبی شوهری ک نمردم شوهر چیه در مقابله خدایی ک باال سرمه.
-مهم نی من خودم منظورتو فهمیدم.مامان بابام ولم کردن خدا ک ولم نکرده آریا خان.
هق هق ش دلش کالفم میکرد داشتم دیوونه میشدن این هم ن فرشته ای بود که آزارش ب کسی نمیرسید من
باعثشم این گریه ها.
چرخیدم سمتش یکم نگاهش کردم چشماش خیس اشک بود.
سرشو گرفتم. و محکم چسبوندم ب سینه ام.آنی ببخشید بخدا منظورم این نبود آنی برداشت تو اشتباه بود.
سرشو از دستم بیرون اوردو گفت
آریا من باید این بیکسی رو خوب یاد بگیرم نیازی ب ترحم نیست نهایتا تو چند ماه دیگه پیشم باشی نمیخوام این
کارارو بکنی.
من باید عادت کنم.واقعا داشت راست میگفت این واقعیتی بود ک آنا داشت فاش میکرد.
Comments please
این پسره کی بود.
-توکالسمونه درمورد کالس حرف میزد.
آنا دیگخ باهاش هیچ وقت انقد صمیمی حرف نزن نزار زیاد بهت نزدیک شه.
-چرا دلیلت چیه
-من نمیتونم جلو نگاه همه رو بگیرمچون هیچ خوب نگاهت نمیکنه.از نگاهش خوشم نمیاد.
-آنا من صرفا واسه خاطر خودت میگم عشق خب نیس مخصوصا واسه یه دختر تنها میشکندش.عشق در کل وجود
نداره.من اینو تجربه کردم با عقل عاشق شو .
میدونم نمیشه .واقعا اما همه جنبه هارو در نظر بگیر مهم تر از همه دل پاک وعاشق طرفته تا خوب نشناختیش
عاشق نشو من تنه اینو میگم و این پسری ک امروز دیدم نگاهش عاشق بود اما به هر عشقی اطمینان نکن .
-من واسه عاشق شدنم از کسی اجازه نمیگیرم.
این همه مدت از چشم من نفهمیدی حاال واسه من نگاه پرهامو میخوونه.
زد رو ترمز
-تو ینی عاشقش شدی.
-باید واسش اجازه بگیرمینی تو عاشق شدی؟
صداش آروم شدو گفت نه نیازی نیست.آرزوم واست خوش بختیه.
-من عاشق کی بشم از تموم مردا متنفرم از همه شون غد و مغرور و لجبازی.یه دنده. اصن من چرا باید کسی رو
بخوام ازدواج کردن دیگه من تموم شده پرهامم اگه بدونه چه بالیی سرم اومده میره آقا آریا جوش نیار.اگه دل دل
منه خودش فهمیده نباید عاشق بشه و مال کسی نمیشه اگه ام بشه زندگیه عادی نداره.اصن تو میدونی دل ینی چی.؟نمیخواد نگرانه پرهام باشی میدونم االن تو دل خودت میگی ای کاش پرهام بدونه که این چه بالیی سرش
اومده .که عاشقش نشه بیشتر از این.
کاش بدونه کاش طرفم نیاد.
من که خودم نمیشه واسش تعریف کنم که چیسرم اومده
آریا
با هرکلمه از حرفاش دلم آتیش میگرفت این دخترچه برداشتی از حرفم کرده بود داشت گوله گوله اشک میریخت.
آنا من منظورم این نبودازبی شوهری ک نمردم شوهر چیه در مقابله خدایی ک باال سرمه.
-مهم نی من خودم منظورتو فهمیدم.مامان بابام ولم کردن خدا ک ولم نکرده آریا خان.
هق هق ش دلش کالفم میکرد داشتم دیوونه میشدن این هم ن فرشته ای بود که آزارش ب کسی نمیرسید من
باعثشم این گریه ها.
چرخیدم سمتش یکم نگاهش کردم چشماش خیس اشک بود.
سرشو گرفتم. و محکم چسبوندم ب سینه ام.آنی ببخشید بخدا منظورم این نبود آنی برداشت تو اشتباه بود.
سرشو از دستم بیرون اوردو گفت
آریا من باید این بیکسی رو خوب یاد بگیرم نیازی ب ترحم نیست نهایتا تو چند ماه دیگه پیشم باشی نمیخوام این
کارارو بکنی.
من باید عادت کنم.واقعا داشت راست میگفت این واقعیتی بود ک آنا داشت فاش میکرد.
Comments please
- ۹.۷k
- ۱۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط