گفت یک مصرع بگو از چشم ناز دلبرت

گفت یک مصرع بگو از چشم نازِ دلبرت


بعد از آن شاعر شدم دیوان نوشتم جلد جلد
دیدگاه ها (۰)

دلا سخت است اگر مانند يك فرمانده عاشقامير يك سپاه امّا اسير ...

من میزبان درد و غم و رنج و حسرتمای آرزوی گمشده مهمان کیستی.....

چشم درویش بکن موقع صحبت با من من دلم خواسته شاید به شما زل ...

‏گفتم که تو منظور من از این همه شعریمغرور، نگاهی به من انداخ...

مصرع چشم تو بود آنکه مرا شاعر کرد،🌸جانِ من شعر بدون تو فقط ه...

چشم انتظارِ توامجایت اینجا خالی‌ستچون صدفی که نیست در آن دُر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط