شکلات تلخ پارت ۲۲
شکلات تلخ پارت ۲۲
اخه چرا باید کوک اینطوری رفتار کنه اصلا نمی فهمم خواستم به السا زنگ بزنم و برم پیشش ولی پیشم نبود میدونستم تو خونه جا مونده دو دل بودم که برم دنبالش یا نه بالاخره تصمیم خودمو گرفتمو راه افتادم سمت خونه .
کوک
نمیدونستم چیکار کنم بهش زنگ بزنم یا نه خیلی استرس داشتم که نکنه ازم جدابشه اشکام بی اختیار میریختن زنگ زدم بهش ولی صدای گوشیش از تو خونه اومد . الان کجا رفته اونم بدون تلفن . سریع موبایلشو برداشتمو رفتم سمت در تا درو باز کردم روبه روی خودم دیدمش .
کوک:ا.ت میشه باهم صحبت کنیم ...
ا.ت::اومدم گوشیمو ببرم بدش به من
کوک:ا.ت لطفا بیا تو باهم صحبت میکنیم
ا.ت:گفتم گوشیمو بده ..... تو حرفاتو زدی منم باهات حرفی ندارم .
رفتم نزدیکشو دستشو گرفتم ولی دستشو از دستم کشید بیرون
کوک:ا.ت خواهش میکنم بیا تو لطفا میدونم کارم خیلی اشتباه بود
ا.ت:نخیرم اقای جئون کارتون خیلی هم درست بود حالا میشه گوشیو منو بدین .
کوک:ینی چی کارم درست بود .......ینی میخوای بگی که میخوای ازم جدا بشی
ا.ت:اره
کوک:ا.ت چی داری میگی دعوا تو همه رابطه ها هست ....این دلیل
ا.ت:این دلیل میشه تو خیلی رو راست بهم گفتی نمیخوای منو همون بهتر که از هم جدا شیم ...... من ....من فکر کردم احساست بهم واقعی فکر کردم واقعا دوسم داری ......
کوک:معلومه که واقعیه احساسم بهت من دوست ندارم عاشقتم ا.ت باور کن عصبی بودم ....... من معذرت میخوام .
ا.ت:همه چیز فکر کردی با یه معذرت خواهی تموم میشه میدونی وقتی به یه دختر بگی دوست دارم خیلی دیر باورش میشه ولی وقتی بگی ازت بدم میاد خیلی زود میتونه باور کنه .
کوک:ا.ت ...
ا.ت:خدافظ
گوشیو از دستم کشید و رفت .کوک:ا.ت تو نمیتونی انقدر راحت بری نمیتووووووننننننننیییییی . ا.ت وایستاااااااا . بدون توجه بهم راهشو کشید ورفت .
کوک:لنت بهت بیااااااااااااددددددد کوک لنننننننتتتتت بهت .
هیچی جلو دارم نبود زدم تمام وسایلای خونرو شکوندم مثل دیوونه ها شده بودم چشمم خورد به چیزی که رو میز بود یه فکری زد به سرم
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
اخه چرا باید کوک اینطوری رفتار کنه اصلا نمی فهمم خواستم به السا زنگ بزنم و برم پیشش ولی پیشم نبود میدونستم تو خونه جا مونده دو دل بودم که برم دنبالش یا نه بالاخره تصمیم خودمو گرفتمو راه افتادم سمت خونه .
کوک
نمیدونستم چیکار کنم بهش زنگ بزنم یا نه خیلی استرس داشتم که نکنه ازم جدابشه اشکام بی اختیار میریختن زنگ زدم بهش ولی صدای گوشیش از تو خونه اومد . الان کجا رفته اونم بدون تلفن . سریع موبایلشو برداشتمو رفتم سمت در تا درو باز کردم روبه روی خودم دیدمش .
کوک:ا.ت میشه باهم صحبت کنیم ...
ا.ت::اومدم گوشیمو ببرم بدش به من
کوک:ا.ت لطفا بیا تو باهم صحبت میکنیم
ا.ت:گفتم گوشیمو بده ..... تو حرفاتو زدی منم باهات حرفی ندارم .
رفتم نزدیکشو دستشو گرفتم ولی دستشو از دستم کشید بیرون
کوک:ا.ت خواهش میکنم بیا تو لطفا میدونم کارم خیلی اشتباه بود
ا.ت:نخیرم اقای جئون کارتون خیلی هم درست بود حالا میشه گوشیو منو بدین .
کوک:ینی چی کارم درست بود .......ینی میخوای بگی که میخوای ازم جدا بشی
ا.ت:اره
کوک:ا.ت چی داری میگی دعوا تو همه رابطه ها هست ....این دلیل
ا.ت:این دلیل میشه تو خیلی رو راست بهم گفتی نمیخوای منو همون بهتر که از هم جدا شیم ...... من ....من فکر کردم احساست بهم واقعی فکر کردم واقعا دوسم داری ......
کوک:معلومه که واقعیه احساسم بهت من دوست ندارم عاشقتم ا.ت باور کن عصبی بودم ....... من معذرت میخوام .
ا.ت:همه چیز فکر کردی با یه معذرت خواهی تموم میشه میدونی وقتی به یه دختر بگی دوست دارم خیلی دیر باورش میشه ولی وقتی بگی ازت بدم میاد خیلی زود میتونه باور کنه .
کوک:ا.ت ...
ا.ت:خدافظ
گوشیو از دستم کشید و رفت .کوک:ا.ت تو نمیتونی انقدر راحت بری نمیتووووووننننننننیییییی . ا.ت وایستاااااااا . بدون توجه بهم راهشو کشید ورفت .
کوک:لنت بهت بیااااااااااااددددددد کوک لنننننننتتتتت بهت .
هیچی جلو دارم نبود زدم تمام وسایلای خونرو شکوندم مثل دیوونه ها شده بودم چشمم خورد به چیزی که رو میز بود یه فکری زد به سرم
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۶.۰k
۲۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.