عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۸۰ (。☬。)
تیکه آبی رنگ دامنش را به دستش سفت گرفت سپس لبش را گزید تا بلکه بغضش را نگهدارد تند تیکه ای از بلریز روی گردنش حلقه نما را باز کرد و به پایین انداخت احساس ای که الان در وجودش داشت تنها بی اکسیژنی بود .. جیمین همچنین نگران نگاهش کرد و آروم گفت : میونشی خوبی ..
میونشی نفس کشید و دستش را روی گردنش کشید جیمین نگران مچ دستش را نرم گرفت و از گردنش به پایین آورد در چشم های درخشش اش چشم دوخت
جیمین : چیزی نیست نفس بکش راحت باش
میونشی با بغض چونش لرزید و اشک ریخت هق هق های آرومی زد .. جیمین تند او را در آغوشش اش کشید و موهای دم اسپی اش را لمس کرد و اورم گفت : بیخیالش چرا خودتو اذیت میکنی باید قوی باشی .. انگار دوست مین جی نیستی ..
میونشی آروم اشک ریخت سپس گفت : ن..میشه ..
جیمین آروم گفت : میشه باید قریضه داشته باشی .. میونشی
میونشی آروم سری را بلند کرد سپس چشم پر چشم های جیمین دوخت .. جیمین اشک های میونشی را پاک کرد سپس سرش را خم کرد با لبخند گفت : .. میخواهی امشب ببرمت پیشه مادرت ؟
میونشی لبخند تلخی زد و آروم گفت : اوهمم میخواهم
جیمین دست میونشی را رها کرد سپس گفت : باشه بعد از شام میبرمت
(。☬。)پارت ۸۰ (。☬。)
تیکه آبی رنگ دامنش را به دستش سفت گرفت سپس لبش را گزید تا بلکه بغضش را نگهدارد تند تیکه ای از بلریز روی گردنش حلقه نما را باز کرد و به پایین انداخت احساس ای که الان در وجودش داشت تنها بی اکسیژنی بود .. جیمین همچنین نگران نگاهش کرد و آروم گفت : میونشی خوبی ..
میونشی نفس کشید و دستش را روی گردنش کشید جیمین نگران مچ دستش را نرم گرفت و از گردنش به پایین آورد در چشم های درخشش اش چشم دوخت
جیمین : چیزی نیست نفس بکش راحت باش
میونشی با بغض چونش لرزید و اشک ریخت هق هق های آرومی زد .. جیمین تند او را در آغوشش اش کشید و موهای دم اسپی اش را لمس کرد و اورم گفت : بیخیالش چرا خودتو اذیت میکنی باید قوی باشی .. انگار دوست مین جی نیستی ..
میونشی آروم اشک ریخت سپس گفت : ن..میشه ..
جیمین آروم گفت : میشه باید قریضه داشته باشی .. میونشی
میونشی آروم سری را بلند کرد سپس چشم پر چشم های جیمین دوخت .. جیمین اشک های میونشی را پاک کرد سپس سرش را خم کرد با لبخند گفت : .. میخواهی امشب ببرمت پیشه مادرت ؟
میونشی لبخند تلخی زد و آروم گفت : اوهمم میخواهم
جیمین دست میونشی را رها کرد سپس گفت : باشه بعد از شام میبرمت
- ۳.۲k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط