عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۰۷

کمی تکون خورد ولی جایش به حدی تنگ بود که تند پلک از روی هم برداشت و در تاریکی روی تخت نشست ٫ خدا یا این کیه ٫ تند چراغ عسلی را روشن کرد و با دیدن جان که دستش روی شکم میون‌شی بود به خواب عمیقی فرو رفته بود .. جیمین با نوری کم که چشمانش را اذیت میکرد بیدار شد.. سپس گنگ پلک زد و با صدا بلند گفت : ای بابا خاموشش کن
میون‌شی کلافه گفت : باشه چرا عصبانی میشی
جیمین تند پلک از روی هم برداشت سپس به میون‌شی نگاه کرد ولی با دیدن جان که درست وسط پرنده های عاشقانه خواب بود اخم کرد : این اینجا
میون‌شی تند وسط حرفش پرید و خیلی آروم خطاب به شوهرش گفت. : هیس اگه بیدار باشه چی .. جیمین پفی کشید و روی تخت نشست خطاب به میون‌شی گفت : از اون پارچ کمی آب بده .. میون‌شی تند از پارچ آب ریخت در لیوان و سمت جیمین گرفت ..
میون‌شی : انگار بازم کابوس دیده
دخترک خم شد سپس آرنج اش را روی بالشت گذاشت و موهای جان را نوازش کرد .. جیمین بعد از خوردن آب روی تخت دراز کشید به جان نزدیک شد و تند گفت : نمیخوابی ؟
میون‌شی : چرا می‌خوابم .. تند چراغ رو خاموش نمود سپس دراز کشید جان کنی تکون خورد و روی کمی دراز کشید جیمین چشم به میون‌شی دوخته بود و میون‌شی بود که چشمش به جیمین افتاد .. لبخند نامفهوم ای زد ولی در تاریکی انتظار این را نداشت که جیمین ببینه
جیمین با لحن خبیث ای گفت. : رو صورتم چی چسبیده که میخندی
میون‌شی با چشم های گشاد نگاهش کرد : نصف شب چیداری میگی
جان : یوهاها‌ها
جیمین شوکه سر بلند کرد : تو بیداری ؟
جان لبخند شیطونی زد و تند سمت جیمین چرخید لب تر کرد و تند گفت
دیدگاه ها (۱۳)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۰۶برخورد بدی در سرش گشت و بدون توجه...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۰۵من دوست دارم عاشقتم میفهمی .. جور...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۶ (。☬⁠。)وارد آ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۷۳ (。☬⁠。⁠)⁩لبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط