آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی

آمدی با تاب گیسو ،تا که بی تابم کنی؟
زلف را یکسو زدی،تا غرق مهتابم کنی؟

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی



خوب کاری میکنی آتش به جانم می‌زنی
دوس دارم آتش آن بوسه های ناب را
#فـــــــــــــــــــؤاد. ❤ ️۰۰❤ ️
لینک جدید کانال من در تلگرام*
https://t.me/joinchat/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۱)

گاهی خیال می‌کنمشعری نوشته‌اماما می‌بینمتنها اشک بوده‌استکاغ...

زندگیباتوقشنگ است وجهان رؤیایی ...

از همان روزی که دست حضرت قابیلگشت آلوده به خون حضرت هابیلاز ...

فاصله‌ی بینمان واختلافاتی که داریم وموانع سر راهمان رابهانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط