مرا مرده به دنیا آوردند

مرا مرده به دنیا آوردند ،
و من . . . . .
یک عمربه احترامِ خودم سکوت کردم . . . . .
تمامِ واژه ها راباج دادم به قلمم . . . . .
چشمانم اما ،
حرمتِ مرده سرشان نمی شود . . . . .
همین روزهاست که گِل بگیرمشان . . . . . !
دیدگاه ها (۱)

چند روزیست ،سیگارم دلـــم را مـــی زنـــد . . .میلی ندارم . ...

مثـل آن مسجـد بیـن راهـی تنهـایـم . . .هـر کسـی هـم کـه مـی ...

هیس . . . .مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ،آب نبات قی...

خلوتم . . . . .مثل امام زاده ای که مدتهاست ،دیگرنمیتوانــــد...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در ادامه....P.3تنشی در هوا سنگینی می‌کرد که نفس کشیدن را سخت...

شیرین ترین شراباز جونگکوک Wylder P.1چشمانش از عصابیت قرمز شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط