آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی

آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی!
نامه ای خیس به دستم برسانی بروی!
در سلام تو خداحافظی ات پیدا بود..
قصدت این بود از اول که نمانی بروی.
خاستی جاذبه ات را به رخ من بکشی
شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی
جای این قهوه ی فنجان که به آن لب نزدی
تلخ بود این که به جان لب برسانی بروی!
بس نبود اینهمه دیوانه ی ماهت بودم!؟
دلت آمد که مرا سر بدوانی بروی؟

چشم آتش!
مژه رگبار!
دو ابرو ماشه!
باید این گونه نگاهی بچکانی بروی

باشد این جان من این تو، بکشم راحت باش
ولی ای کاش که این شعر بخوانی بروی...
M🥀
دیدگاه ها (۱)

قبلا اینجوری بود که برای وام ازدواج باید هفت‌ خان رستم رو رد...

گفته این که اینکاره نیست همینم از سرش زیاده:))

دیگه از شوک درمانی گذشته، رسما با شوکر میخوان بیوفتن به جونم...

توصیه کاربردی یک سارق حرفه‌ای به صاحبان خودروی پژو ۲۰۶/خبر+ع...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط