آن روزهای آخر

آن روزهای آخر ،

تنت بوی تند آغوش دیگری را می داد

من برای لمس تنت ...

آن بو را تحمل می کردم

بویش آن قدر تند بود که

هر بار که حسش می کردم

اشک در چشمانم حلقه می زد ،

ولی من عاشق بودم ...

باید می بوییدم و لمس می کردم و

اشک می ریختم ...
دیدگاه ها (۴)

خود را به تمسخر گرفته اماز عشق می نویسم اما عاشق نیستماز درد...

شبتون آروم❤

آنکه واقعا تو را دوست داردبه ساز آرام بودنت کفایت می کندو هر...

تلخ تر از این نیست ...به چشم اونی که میخوای دیده نشی ...

فراتر از مدرسه

عشق در مشروب 🍷

ParT_9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط