شعر با قافیه ی سخت سرودن سخت است
شعر با قافیه ی سخت سرودن سخت است
گرهی را که شده کور، گشودن سخت است ؛
دخترِ خانِ دِهی و دلِ من را بردی...
مطمئناً دلِ خان زاده ربودن سخت است؛
رُک بگو! عاشق این بی سروپایی یا نه؟؟
درکِ :تقریباً" و "انگار" و "حدوداً" سخت است ؛
گیرم این فاصله بین من و تو افتاده
ماه را از دلِ دریاچه زدودن سخت است ؛
تو از اجبار عروسِ دهِ همسایه شدی...
غصه ام این شده که: جایِ تو بودن سخت است؛
باقیه قصه در این شعر نمیگنجد، چون...
شعر با قافیه ی سخت سرودن سخت است ؛
#حامد_محمدنسب
گرهی را که شده کور، گشودن سخت است ؛
دخترِ خانِ دِهی و دلِ من را بردی...
مطمئناً دلِ خان زاده ربودن سخت است؛
رُک بگو! عاشق این بی سروپایی یا نه؟؟
درکِ :تقریباً" و "انگار" و "حدوداً" سخت است ؛
گیرم این فاصله بین من و تو افتاده
ماه را از دلِ دریاچه زدودن سخت است ؛
تو از اجبار عروسِ دهِ همسایه شدی...
غصه ام این شده که: جایِ تو بودن سخت است؛
باقیه قصه در این شعر نمیگنجد، چون...
شعر با قافیه ی سخت سرودن سخت است ؛
#حامد_محمدنسب
۷۱۴
۲۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.