چرا هر آدمی گوشه ی خلوت خودش را ندارد
چرا هر آدمی گوشه ی خلوت خودش را ندارد ؟
چرا نمی شود هرکس، هروقت که دلش خواست به گوشه ای، کناری، کنجی ... پناه ببرد ؟؟
فرو برود در خودش بدون اینکه کسی جایی کارش لنگ بماند و بدون اینکه یک دنیا سوال و جواب شود و انگ مجنون و دیوانه و افسرده بهش بچسبد ؟؟...
بدون اینکه نگران هیچ بنی بشری و گذشت زمان و کار و زندگی و ... باشد
چرا ما آدمها به خلوت همدیگر احترام نمیگذاریم ؟ چرا حالی مان نمیشود از سنگ نیستیم ؟ خسته می شویم گاهی و کم می آوریم گاهی ...
چرا نمی شود یک گوشه ی خلوت داشته باشیم که پناه ببریم به آنجا و کز کنیم درسکوت و گاهی بی دلیل اشک بریزیم و بخندیم و فکر کنیم و ...
و مال خود خودمان باشیم فقط ؟...
چرا نمی شود هرکس، هروقت که دلش خواست به گوشه ای، کناری، کنجی ... پناه ببرد ؟؟
فرو برود در خودش بدون اینکه کسی جایی کارش لنگ بماند و بدون اینکه یک دنیا سوال و جواب شود و انگ مجنون و دیوانه و افسرده بهش بچسبد ؟؟...
بدون اینکه نگران هیچ بنی بشری و گذشت زمان و کار و زندگی و ... باشد
چرا ما آدمها به خلوت همدیگر احترام نمیگذاریم ؟ چرا حالی مان نمیشود از سنگ نیستیم ؟ خسته می شویم گاهی و کم می آوریم گاهی ...
چرا نمی شود یک گوشه ی خلوت داشته باشیم که پناه ببریم به آنجا و کز کنیم درسکوت و گاهی بی دلیل اشک بریزیم و بخندیم و فکر کنیم و ...
و مال خود خودمان باشیم فقط ؟...
- ۹۶۴
- ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط