فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۹
جین:باشه...بریم.
ا/ت:بیا از این ور.
جین ا/ت پس از راه رفتن طولانی به مقصد خودشون میرسن.
جین:ا/ت!(ا/ت دوباره بی هوش شد.)
ا/ت:چیشده؟وای باز بی هوش شدم میدونستی ا/ت یکم بد موقعه میایی.
ا/ت2:ا/ت من بخاطر این تورو دوباره خواستم بیای چون... .
ا/ت:چی؟
ا/ت2:چون اینجا ممکنه که مغز ادمو کنترل کنه موظب باش اگر بکنه جادو تو از دست میدی،جادو رو از دست بدی میمیری!
ا/ت:جان؟
ا/ت2:متاسفم و چیزی که خیلی بهش اعتماد کردی ممکنه که تو رو بکشه.
ا/ت:یعنی...اگر جادو و جادویی که دارمو از دست بدم میمیرم...اون چون فقط میخواستم به جادو کمک کنم...مگه من خواستمکه ارزوم براورده بشه.
ا/ت2:یادت نره کی میخواست خودشو بکشه(منظورش انداختن خودش از بالایه کوهه.)تا شاید بتونه پرواز کنه هر جادو یک چیزو از ادم میگیره...درواقعه... .
ا/ت:جون ادمو میگیره و قلبتو جادو میگیره.
ا/ت2:اره درسته حالا تو باید به هوش بیای.
ا/ت:تو نمی تونی کمکی بکنی...ا/ت...ا/ت.
ا/ت به هوش میاد.
ا/ت:ای لعنت بهش.
جین:چیشده؟
ا/ت:اگر جادو و جادوی خودمون بمیره ماهم باهاش میمیریم.
جین:چی؟من با این قیافه فقط بخاطر یه جادوی مسخره باید بمیرم...حالا زندگی من هیچی بقیه چه گناهی کردن که قیافیه ورلد واید هندسامه منو دیگه نمی تونن ببینن.
ا/ت:یعنی تو هم با این اعتماد بنفست کشتی منو.
جین:وا خوب من دلم برای مردم میسوزه.
ا/ت:اره معلومه بیا باید کسی که پشت این ماجرا هستو بکشیم.
جین:من میسوزونمش...حالا بریم.
ا/ت:بریم.
لایک🌙
ا/ت:بیا از این ور.
جین ا/ت پس از راه رفتن طولانی به مقصد خودشون میرسن.
جین:ا/ت!(ا/ت دوباره بی هوش شد.)
ا/ت:چیشده؟وای باز بی هوش شدم میدونستی ا/ت یکم بد موقعه میایی.
ا/ت2:ا/ت من بخاطر این تورو دوباره خواستم بیای چون... .
ا/ت:چی؟
ا/ت2:چون اینجا ممکنه که مغز ادمو کنترل کنه موظب باش اگر بکنه جادو تو از دست میدی،جادو رو از دست بدی میمیری!
ا/ت:جان؟
ا/ت2:متاسفم و چیزی که خیلی بهش اعتماد کردی ممکنه که تو رو بکشه.
ا/ت:یعنی...اگر جادو و جادویی که دارمو از دست بدم میمیرم...اون چون فقط میخواستم به جادو کمک کنم...مگه من خواستمکه ارزوم براورده بشه.
ا/ت2:یادت نره کی میخواست خودشو بکشه(منظورش انداختن خودش از بالایه کوهه.)تا شاید بتونه پرواز کنه هر جادو یک چیزو از ادم میگیره...درواقعه... .
ا/ت:جون ادمو میگیره و قلبتو جادو میگیره.
ا/ت2:اره درسته حالا تو باید به هوش بیای.
ا/ت:تو نمی تونی کمکی بکنی...ا/ت...ا/ت.
ا/ت به هوش میاد.
ا/ت:ای لعنت بهش.
جین:چیشده؟
ا/ت:اگر جادو و جادوی خودمون بمیره ماهم باهاش میمیریم.
جین:چی؟من با این قیافه فقط بخاطر یه جادوی مسخره باید بمیرم...حالا زندگی من هیچی بقیه چه گناهی کردن که قیافیه ورلد واید هندسامه منو دیگه نمی تونن ببینن.
ا/ت:یعنی تو هم با این اعتماد بنفست کشتی منو.
جین:وا خوب من دلم برای مردم میسوزه.
ا/ت:اره معلومه بیا باید کسی که پشت این ماجرا هستو بکشیم.
جین:من میسوزونمش...حالا بریم.
ا/ت:بریم.
لایک🌙
۴.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.