نامم را که خواندی

نامم را که خواندی؛
برق چشمانت،
دلربای مهتاب دلم شد
و با بوسه بر دستِ عشق
آواره‌ی آوازه‌ی عشق شدیم...
دیدگاه ها (۲)

امروز تنها سلاح من و توآن یگانه همراهِ همیشگی ماستهمان که گا...

هرچقدر باران ببارد آتش عشقی که به تودارم خاموش نمیشود!نبار...

جادوی چشمانت ؛دلم را به آن غیبتی برده است که بی شک،با آمدن...

حسود شدم!!به همان هوایی که...بی‌هوا...!!عطرت را سفت در آغوش...

برخط لبان تو ، خدا " عشق نوشته "از فرق سرت تا نوک پا " عشق ن...

‍ کنار بارانچشمانت بی‌صدا می‌گفتکه ماندنت، همچون قطره‌ای است...

تو اگر دست نجنبانی دلم پیر شودطفل نوپای غزل باز زمین‌گیر شود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط