اما نیم شبی من خواهم رفت؛
اما نیم شبی من خواهم رفت؛
از دنیایی که مال من نیست
از زمینی که به بیهوده مرا بدان بستهاند
و تو آنگاه خواهی دانست، خون سبز من !
خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست
و تو آنگاه خواهی دانست،
پرندهی کوچک قفس خالی و منتظر من
خواهی دانست که تنها ماندهای با روح خودت
و بی کسیات را دردناکتر خواهی چشید زیر دندان غمات
غمی که من میبرم
غمی که من میکشم ..
از دنیایی که مال من نیست
از زمینی که به بیهوده مرا بدان بستهاند
و تو آنگاه خواهی دانست، خون سبز من !
خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست
و تو آنگاه خواهی دانست،
پرندهی کوچک قفس خالی و منتظر من
خواهی دانست که تنها ماندهای با روح خودت
و بی کسیات را دردناکتر خواهی چشید زیر دندان غمات
غمی که من میبرم
غمی که من میکشم ..
۵.۹k
۰۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.