تموم شد...
تموم شد...
همه چیز تموم شد...
دیگه هیچی تو زندگیم اهمیت نداره...
میدونید تو سن من اولین اشتباه آخریشه...
از مرگ نمیترسم...
حتی حالا که نفسهام به شماره افتاده و از ترس نمیتونم چشم روی هم بذارم...
اشهدم رو خوندم...
وصیتم نوشتم...
فقط تموم شه...
ناراحتم؟ نه... واقعا نه... اشتباه نکردم...
دوست داشتن هیچوقت اشتباه نیست...
فقط دیگه هیچی مهم نیست...
حس سطل زباله ای رو دارم که گذاشتش دم در...
اما اینم مهم نیست...
فقط دعا کنید برم
زودتر برم
خیلی زودتر...
قبل اینکه کسی به عمق فاجعه پی ببره...
همه چیز تموم شد...
دیگه هیچی تو زندگیم اهمیت نداره...
میدونید تو سن من اولین اشتباه آخریشه...
از مرگ نمیترسم...
حتی حالا که نفسهام به شماره افتاده و از ترس نمیتونم چشم روی هم بذارم...
اشهدم رو خوندم...
وصیتم نوشتم...
فقط تموم شه...
ناراحتم؟ نه... واقعا نه... اشتباه نکردم...
دوست داشتن هیچوقت اشتباه نیست...
فقط دیگه هیچی مهم نیست...
حس سطل زباله ای رو دارم که گذاشتش دم در...
اما اینم مهم نیست...
فقط دعا کنید برم
زودتر برم
خیلی زودتر...
قبل اینکه کسی به عمق فاجعه پی ببره...
۴.۱k
۲۷ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.