عشق دبیرستانی
عشق دبیرستانی
پارت۵
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم پایین که پام لیز خورد😟
وایییی الان میوفتم.......
چشمامو محکم بستم اما یهو یکی دستمو کشید و افتادم روش
چشمامو باز کردم
این..... کو کههه!!!!
کوک ویو:
دیدم داره از بالا پیاده پایین
کوک:اهه حوصلشو ندارم .. رو اعصاب
داشت میومد پایین که یهو لیز خورد
کوک: ا/ت مراقب باشششششش!!!!
ترسیدم و سریع دستشو کشیدم که این باعث شد هردومون بیوفتیم و اون افتاد رو من
یه چند لحظه ای به هم زل زده بودیم
وای..... چشماش...... چقدر قشنگنننن
انگار که...... دنیارو تو چشماش دیدم.....
ا/ت ویو:
واعای....... چرا صورتامون انقدر به هم نزدیکه!!!!
سریع از روش بلند شدم
ا/ت: م.... مم..... ممنون که کمکم کردی...
کوک: اشتباهی کمک کردم..... وگرنه من علاقه ای به کمک کردن به تو ندارم😏🤚
ا/ت:چی؟؟؟؟ منو باش از کی تشکر میکنم پسره رو مخ 😒
و رفتم تو حیاط
ا/ت:چه به خودش می باله. خو تو که نمیخوای کمک کنی غلط میکنی دستمو میکشی احمق 😒
یهو یه فکری به سرم از
ا/ت: فهمیدم😈
(خنده شیطانی)
رفتم و از تو کیفم ۳تا لاک قرمز برداشتم و رفتم سراغ صندلی کوک که دقیقا کنار من بود
در لاکارو باز کردم و همشونو ریختم رو صندلی
نشستم سر جای خودم
زنگ خورد و همه بچه ها اومدن تو کلاس
کوک سرش تو گوشیش بود
یدفعه نشست رو صندلی
کوک ویو:
احساس کردم زیرم خیس شده
سریع بلند شدم و پشتمو نگاه کردم
تمام شلوارم قرمز بود
عصبانی شدم که کار کی بوده
دیدم ا/ت غش کرده از خنده
کوک:کار تو بوددددد😡😡😡😡😡
ا/ت: وایییییییی مردم از خنده😂😂😂حقته
همه بچه ها زدن زیر خنده 😂😂
کوک:خفه شید! با همتونمممم😡😡😡
بچه ها ساکت شدن
اما ا/ت هنوز میخندید
کوک:بهت نشون میدم دختره احمقققق😡😡
کوک رفت لباساشو عوض کنه
ساعت مدرسه هی گذشت و زنگ خونه شد
ا/ت ویو:
وسایلامو جمع کردم و هدفونمو با گوشیم برداشتم و رفتم سمت خونه
تو راه با هدفونم اهنگ گوش میدادم
تو حال خودم بودم که یهو یکی یه دستمال گزاشت جلوی دهنم
ا/ت:همممم...... همممممم..... ک.... کم..... کمکککککککککککک.....
(جیغ های خفه)
هرچی تقلا کردم نتونستم دستشو از جلوی دهنم ببرم اونور
کم کم چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم........
خب های
بچه ها از این به بعد این فیک رو تو این پیج میزارم اوکی؟
شرط پارت بعد :
لایک ۲۰
کامنت ۱۰
پارت ۱تا۴تو پیج پایین گزاشتم حتما بخونید🤚❤
https://wisgoon.com/sutshw8wggwsfys
پارت۵
ا/ت ویو:
داشتم میرفتم پایین که پام لیز خورد😟
وایییی الان میوفتم.......
چشمامو محکم بستم اما یهو یکی دستمو کشید و افتادم روش
چشمامو باز کردم
این..... کو کههه!!!!
کوک ویو:
دیدم داره از بالا پیاده پایین
کوک:اهه حوصلشو ندارم .. رو اعصاب
داشت میومد پایین که یهو لیز خورد
کوک: ا/ت مراقب باشششششش!!!!
ترسیدم و سریع دستشو کشیدم که این باعث شد هردومون بیوفتیم و اون افتاد رو من
یه چند لحظه ای به هم زل زده بودیم
وای..... چشماش...... چقدر قشنگنننن
انگار که...... دنیارو تو چشماش دیدم.....
ا/ت ویو:
واعای....... چرا صورتامون انقدر به هم نزدیکه!!!!
سریع از روش بلند شدم
ا/ت: م.... مم..... ممنون که کمکم کردی...
کوک: اشتباهی کمک کردم..... وگرنه من علاقه ای به کمک کردن به تو ندارم😏🤚
ا/ت:چی؟؟؟؟ منو باش از کی تشکر میکنم پسره رو مخ 😒
و رفتم تو حیاط
ا/ت:چه به خودش می باله. خو تو که نمیخوای کمک کنی غلط میکنی دستمو میکشی احمق 😒
یهو یه فکری به سرم از
ا/ت: فهمیدم😈
(خنده شیطانی)
رفتم و از تو کیفم ۳تا لاک قرمز برداشتم و رفتم سراغ صندلی کوک که دقیقا کنار من بود
در لاکارو باز کردم و همشونو ریختم رو صندلی
نشستم سر جای خودم
زنگ خورد و همه بچه ها اومدن تو کلاس
کوک سرش تو گوشیش بود
یدفعه نشست رو صندلی
کوک ویو:
احساس کردم زیرم خیس شده
سریع بلند شدم و پشتمو نگاه کردم
تمام شلوارم قرمز بود
عصبانی شدم که کار کی بوده
دیدم ا/ت غش کرده از خنده
کوک:کار تو بوددددد😡😡😡😡😡
ا/ت: وایییییییی مردم از خنده😂😂😂حقته
همه بچه ها زدن زیر خنده 😂😂
کوک:خفه شید! با همتونمممم😡😡😡
بچه ها ساکت شدن
اما ا/ت هنوز میخندید
کوک:بهت نشون میدم دختره احمقققق😡😡
کوک رفت لباساشو عوض کنه
ساعت مدرسه هی گذشت و زنگ خونه شد
ا/ت ویو:
وسایلامو جمع کردم و هدفونمو با گوشیم برداشتم و رفتم سمت خونه
تو راه با هدفونم اهنگ گوش میدادم
تو حال خودم بودم که یهو یکی یه دستمال گزاشت جلوی دهنم
ا/ت:همممم...... همممممم..... ک.... کم..... کمکککککککککککک.....
(جیغ های خفه)
هرچی تقلا کردم نتونستم دستشو از جلوی دهنم ببرم اونور
کم کم چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم........
خب های
بچه ها از این به بعد این فیک رو تو این پیج میزارم اوکی؟
شرط پارت بعد :
لایک ۲۰
کامنت ۱۰
پارت ۱تا۴تو پیج پایین گزاشتم حتما بخونید🤚❤
https://wisgoon.com/sutshw8wggwsfys
۱۹.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.