black flower(p,229)
black flower(p,229)
...و سه زنگ.
لعنتی تهیونگ جواب نمی داد.
قبل از قطع تماس اجازه داد به دوازده بار برسه و استرسش بیشتر شد.
دانگ هی : شین یانگ....
دانگ هی توجه آلفاش رو به خودش جلب کرد.
دانگ هی: تهیونگ جواب نداد.
ترسیده گفت و با دو دست محکم گوشی موبایلش فشار داد.
دانگ هی: اون هیت شده بود... فکری میکنی اتفاقی براش افتاده؟
گفت و اخم های شین یانگ در هم رفت.
شین یانگ: عزیزم خودت که میدونی هیت چه جوریه.... اون حالا شاید داره با اون پسر...
حرفش رو ادامه نداد امیدوار بود جفتش خودش متوجه ی منظورش بشه....
دانگ هی: اینطور فکر می کنی؟
شین یانگ کوتاه سر تکون داد.
دانگ هی: پس باید بهش پیام بدم.
دانگ هی گفت و بدون اینکه جواب آلفا رو بشنوه، شروع به تایپ کردم به پیام برای پسرش کرد.
دانگ هی: تهیونگا... آسیب ندیدی...؟نه؟
این خوب نبود.
پاک کرد و یه پیام دیگه رو از اول تایپ کرد.
دانگ هی: تهیونگا... حالت چطوره؟
دیشب که با دوست پسرت اینجا رو تکر کردی، نگرانت شدم.
...و سه زنگ.
لعنتی تهیونگ جواب نمی داد.
قبل از قطع تماس اجازه داد به دوازده بار برسه و استرسش بیشتر شد.
دانگ هی : شین یانگ....
دانگ هی توجه آلفاش رو به خودش جلب کرد.
دانگ هی: تهیونگ جواب نداد.
ترسیده گفت و با دو دست محکم گوشی موبایلش فشار داد.
دانگ هی: اون هیت شده بود... فکری میکنی اتفاقی براش افتاده؟
گفت و اخم های شین یانگ در هم رفت.
شین یانگ: عزیزم خودت که میدونی هیت چه جوریه.... اون حالا شاید داره با اون پسر...
حرفش رو ادامه نداد امیدوار بود جفتش خودش متوجه ی منظورش بشه....
دانگ هی: اینطور فکر می کنی؟
شین یانگ کوتاه سر تکون داد.
دانگ هی: پس باید بهش پیام بدم.
دانگ هی گفت و بدون اینکه جواب آلفا رو بشنوه، شروع به تایپ کردم به پیام برای پسرش کرد.
دانگ هی: تهیونگا... آسیب ندیدی...؟نه؟
این خوب نبود.
پاک کرد و یه پیام دیگه رو از اول تایپ کرد.
دانگ هی: تهیونگا... حالت چطوره؟
دیشب که با دوست پسرت اینجا رو تکر کردی، نگرانت شدم.
- ۱۲.۴k
- ۰۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط