تو مال منی پارت ۷
کوک و به اتاقش بردم و با خستگی به خواب رفتم...
= سرگرد کل شب نتونست بخوابه و همش چشمای مهربون ا/ت جلوی چشماش بود و هیچ درکی از حس جدیدش نداشت..
تصمیم گرفت برای اینکه دیگه انقدر سست نشه پیش ا/ت نگاهش نکنه، ولی خوب، مگه ا/ت میذاشت!!؟؟؟؟؟
× کوک امروز وقت دکتر داشت، باید میبردمش هر جوری شده، نیشم و باز کردم و با گرفتن صبحونه به سمت اتاق کوک رفتم..
در و زدم که صدای خوابآلو کوک بلند شد
خوابهههه!؟؟؟؟؟؟؟؟
متعجب رفتم تو که دیدم نیم خیز با چشمای پفی رو تخته..
خندم و پنهون کردم و گفتم: سرگردددد خواب بودید
صداشو صاف کرد و گفت: کی من، نخیر بچه جون من همیشه ساعت هفت بیدارم..
با خباثت شونهای بالا انداختم و به سمتش رفتم..
آروم کمکش کردم روی ویلچر بیاد..
قهوهاش و دادم و منتظر موندم تموم بشه..
چشماش و بسته بود و به پشتی ویلچر تکیه داده بود و آروم نفس میکشید..
محو صورتش بودم که صداش اومد
+ باز میخوای مجبورم کنی چیکار کنم بچه
خندم گرفت و دستام و توهم گره زدم..
× خوووب سرگرد شما امروزززز، عممم یعنی امروز چیز دارید..
+ چی دارم جوجه!؟
از لفظ جوجه حرصم گرفت و لبخندم و وسعت دادم..
×ساعت چهار وقت دکتر دارید و منم گفتم حتما میایم
اخمی کرد که ابروهاش توی هم فرو رفت
+ زنگ بزن بگو نمیایم..
× سرگرد لطفااا بیاید بریم دکتر
+ گفتم نمیااام انقدرم تو کارای من دخالت نکن تو فقط پرستار منی وقتی میگم نه یعنی نه
عصبی از جام بلند شدم و گفتم: هر کاری میخواید بکنید اصلا موندم من برای چی دارم یه آب و آتیش میزنم یه سال براتون کار میکنم و از اینجا میرم و دیگهام از این کارا نمیکنم، با اجازه..
با عصبانیت از اتاق زدم بیرون
ایش، انگار اتفاقی میفته اگه خوب بشه
دستی رو صورتم کشیدم و از حرصم گرفتم خوابیدم..
نمیدونم چقد خواب بودم که زنگ خورد
خوابالو از جام پریدم و رفتم سمت اتاقش
در زدم و رفتم تو
× بله
+ ساعت نزدیک چهاره
× خوب چیکار کنم
+ مگه نمیخواستی من و ببری دکتر زود باش
-----------------------------------------------------
توی مطب دکتر نشسته بودیم و دکتره در حال ماساژ دادن پای کوک بود و منم با لبخند بزرگی نگاشون میکردم..
صدام کرد که رفتم جلو..
× بله دکتر...
+ یه سری ماساژ بهتون یاد میدم که روزی یک ساعت انجام بدید و سعی کنید تا هفته بعد تا جایی که میتونن تحرک داشته باشن و برای هفته دیگه همین روز از منشیم وقت بگیرید..
سری تکون دادم و با دقت به توضیحات دکتر گوش دادم..
----------------------------------------------------
لباسام و عوض کردم و با پوشیدن یه شلوارک آزاد و لباس خیلی گشادی به سمت اتاق سرگرد رفتم..
در زدم و به کسب اجازه رفتم تو
× سرگرد بیاید رو تخت میخوام ماساژتون بدم
= سرگرد کل شب نتونست بخوابه و همش چشمای مهربون ا/ت جلوی چشماش بود و هیچ درکی از حس جدیدش نداشت..
تصمیم گرفت برای اینکه دیگه انقدر سست نشه پیش ا/ت نگاهش نکنه، ولی خوب، مگه ا/ت میذاشت!!؟؟؟؟؟
× کوک امروز وقت دکتر داشت، باید میبردمش هر جوری شده، نیشم و باز کردم و با گرفتن صبحونه به سمت اتاق کوک رفتم..
در و زدم که صدای خوابآلو کوک بلند شد
خوابهههه!؟؟؟؟؟؟؟؟
متعجب رفتم تو که دیدم نیم خیز با چشمای پفی رو تخته..
خندم و پنهون کردم و گفتم: سرگردددد خواب بودید
صداشو صاف کرد و گفت: کی من، نخیر بچه جون من همیشه ساعت هفت بیدارم..
با خباثت شونهای بالا انداختم و به سمتش رفتم..
آروم کمکش کردم روی ویلچر بیاد..
قهوهاش و دادم و منتظر موندم تموم بشه..
چشماش و بسته بود و به پشتی ویلچر تکیه داده بود و آروم نفس میکشید..
محو صورتش بودم که صداش اومد
+ باز میخوای مجبورم کنی چیکار کنم بچه
خندم گرفت و دستام و توهم گره زدم..
× خوووب سرگرد شما امروزززز، عممم یعنی امروز چیز دارید..
+ چی دارم جوجه!؟
از لفظ جوجه حرصم گرفت و لبخندم و وسعت دادم..
×ساعت چهار وقت دکتر دارید و منم گفتم حتما میایم
اخمی کرد که ابروهاش توی هم فرو رفت
+ زنگ بزن بگو نمیایم..
× سرگرد لطفااا بیاید بریم دکتر
+ گفتم نمیااام انقدرم تو کارای من دخالت نکن تو فقط پرستار منی وقتی میگم نه یعنی نه
عصبی از جام بلند شدم و گفتم: هر کاری میخواید بکنید اصلا موندم من برای چی دارم یه آب و آتیش میزنم یه سال براتون کار میکنم و از اینجا میرم و دیگهام از این کارا نمیکنم، با اجازه..
با عصبانیت از اتاق زدم بیرون
ایش، انگار اتفاقی میفته اگه خوب بشه
دستی رو صورتم کشیدم و از حرصم گرفتم خوابیدم..
نمیدونم چقد خواب بودم که زنگ خورد
خوابالو از جام پریدم و رفتم سمت اتاقش
در زدم و رفتم تو
× بله
+ ساعت نزدیک چهاره
× خوب چیکار کنم
+ مگه نمیخواستی من و ببری دکتر زود باش
-----------------------------------------------------
توی مطب دکتر نشسته بودیم و دکتره در حال ماساژ دادن پای کوک بود و منم با لبخند بزرگی نگاشون میکردم..
صدام کرد که رفتم جلو..
× بله دکتر...
+ یه سری ماساژ بهتون یاد میدم که روزی یک ساعت انجام بدید و سعی کنید تا هفته بعد تا جایی که میتونن تحرک داشته باشن و برای هفته دیگه همین روز از منشیم وقت بگیرید..
سری تکون دادم و با دقت به توضیحات دکتر گوش دادم..
----------------------------------------------------
لباسام و عوض کردم و با پوشیدن یه شلوارک آزاد و لباس خیلی گشادی به سمت اتاق سرگرد رفتم..
در زدم و به کسب اجازه رفتم تو
× سرگرد بیاید رو تخت میخوام ماساژتون بدم
۲۰.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.