ننگ

نــنگــ
̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ج̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅و̅̅ع̅̅ـ̅̅ـ̅̅ه ه̅̅ش̅̅ـ̅̅ـ̅̅ت̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅

الهی عشق من اصلا به این دنیا نمی آمد
برای شهوت آدم‌، تن حوا نمی آمد

الهی آدم آن لحظه، ولع بر سیب را می کشت
به حوایش دلش خوش بود تا اغوا نمی آمد

هزاران روز پیمودی مسافت های طولانی
کسی مانند تو بیهوده تا اینجا نمی آمد

زمستان نیز پنهان است توی دست انسانی-
که از ما بین انگشتان او سرما نمی آمد

به یکباره چه زود از پا درآمد عشق در جایی-
که ننگ هرزگی اصلا به لیلاها نمی آمد

حسین حیدری"رهگذر"

اثری از مجموعه هشتم
مرگبار(فصل اول)


─═ঊঈঊঈ مــرگـبـــار ঊঈঊঈ─═

@Heidari_Official2
دیدگاه ها (۱)

تازیعشق بازیچه ی احساس مجازی شده استو در این شهر پر از مرگِ ...

خالیعمرِ من در گذر است و خودِ من بی خبرمگنج در دستِ خودم بود...

ننگالهی عشق من اصلا به این دنیا نمی آمدبرای شهوت آدم‌، تن حو...

شاعر وابستگی ها(غزلی از مجموعه اشعار به رسم یادگار ۲)شاعر وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط