عشق یک طرفه
از دستشویی اومدم
با سر خوردم به چیزی
با دستم سرمو گرفتم سرمو بالا بردم یه آدم لخت جلوم بود (منحرف بالاتنه لخت )
من اینقدر کوتوله بودم که خوردم تو سینه اش
پرش زمانی رو کاناپه نشته بودیم رو بهش گفتم
ات:پدر مادرم کی میان
یدنگی:حالا که میدونی من مافیا هستم راستش تو در واقع دختر یه مافیای آمریکای و حاصل ازدواج یک آمریکای و خدمتکار کره ای هستی
سال ها پیش تو تصادف می کنی و حافظت رو از دست میدی
و حالا اینجایی
با وهن باز نگاهش کردم
ات:این امکان نداره
بغلم کرد گفت
یونگی:اشکال نداره درکش سخته اما
ات :ممنونم که درک میکنی ولی اما ای وست چی بود
یونگی:بگم کف نمی کنی
ات:بگو همه رو گفتی اینم بگو
یونگی:من پسر عموتم ♡
ات .............
یونگی :من میرم بخوابم
ات باشه
پرش زمانی رفتم تو اتاق مستقیم رفتم سمت حموم لباسمو در آوردم در حموم باز کردم رفتم نزدیک وان خواستم برم توش که یه سر اومد بیرون
یونگی بود
یونگی :آروم چی شد
بغلم کرد هی می گفت آروم آروم
این قد ترسیده بودم که خوابم برد تو بغلش
(یونگی لباس تنش بود محز اطلاع )
ویو یونگی
بغلش کردم آروم شد زیر لب گفتم این جوری از من خجالت می کشه نمیدونه من عشق کل زندگیش بودم
برآید بعدش کردم گذاشتم رو تخت لباس حواب بهش پوشوندم خودمم کنارش خوابیدم و سفت بغلش کردم
با سر خوردم به چیزی
با دستم سرمو گرفتم سرمو بالا بردم یه آدم لخت جلوم بود (منحرف بالاتنه لخت )
من اینقدر کوتوله بودم که خوردم تو سینه اش
پرش زمانی رو کاناپه نشته بودیم رو بهش گفتم
ات:پدر مادرم کی میان
یدنگی:حالا که میدونی من مافیا هستم راستش تو در واقع دختر یه مافیای آمریکای و حاصل ازدواج یک آمریکای و خدمتکار کره ای هستی
سال ها پیش تو تصادف می کنی و حافظت رو از دست میدی
و حالا اینجایی
با وهن باز نگاهش کردم
ات:این امکان نداره
بغلم کرد گفت
یونگی:اشکال نداره درکش سخته اما
ات :ممنونم که درک میکنی ولی اما ای وست چی بود
یونگی:بگم کف نمی کنی
ات:بگو همه رو گفتی اینم بگو
یونگی:من پسر عموتم ♡
ات .............
یونگی :من میرم بخوابم
ات باشه
پرش زمانی رفتم تو اتاق مستقیم رفتم سمت حموم لباسمو در آوردم در حموم باز کردم رفتم نزدیک وان خواستم برم توش که یه سر اومد بیرون
یونگی بود
یونگی :آروم چی شد
بغلم کرد هی می گفت آروم آروم
این قد ترسیده بودم که خوابم برد تو بغلش
(یونگی لباس تنش بود محز اطلاع )
ویو یونگی
بغلش کردم آروم شد زیر لب گفتم این جوری از من خجالت می کشه نمیدونه من عشق کل زندگیش بودم
برآید بعدش کردم گذاشتم رو تخت لباس حواب بهش پوشوندم خودمم کنارش خوابیدم و سفت بغلش کردم
۳.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.