پرات[29]

پرات[29]
ا/ت:راستی تهیونگگگگگگ(داد میزنه)
تهیونگ:چرا داد میزنی چته؟(میخنده)
ا/ت:من مگه نباید نیرفتم شرکتتتتتت(داد )
تهیونگ:بابا به داییم همچیو گفتم خیالت راحت
ا/ت:هوففف
تهیونگ:(میخنده)
تهیونگ:پس فردا میبینیش
ا/ت:کیو؟
تهیونگ:رئیستو
ا/ت:اها راس میگی ولی چرا؟
تهیونگ:پس فردا عروسیمونه دیگه
ا/ت:عا راس میگی
تهیونگ:هعی خب میگم که لباس عروستو دوس داری دیگه؟
ا/ت:اره دوسش دارم
تهیونگ:اگر باز دوسش نداری‌میریم عوض کنیم
ا/ت:نه بابا خوبه
تهیونگ:حوصلم سر رفته
ا/ت:منم میای بریم بیرون؟
تهیونگ:باشه بریم


رفتن بالا تویه اتاقشون
ا/ت:تهیونگ بیا یه لباس ست بپوشیم
تهیونگ:باشه
(لباساشونو میزارم )
پوشیدن و رفتن پیاده روی البته به همراه یونتاننننن


رفتن پارک نشستن
یونتانم داشت همونجاها بازی میکرد یه دختر کوچولو اومد یونتانو ناز داد
دختر کوچولوعه:چقدر تو نازییی این هاموعه شماست؟(به ا/ت و تهیونگ)
تهیونگ:اره خوشگله؟
دختر کوچولوعه :اره خیلی
تهیونگ:ببینم اسمت چیه خانم کوچولو ؟
دختر کوچولوعه:اسمم یون جیه
تهیونگ:چه اسم قشنگی
یون جی:خیلی ممنون اسم تو چیه؟
تهیونگ:اسمم تهیونگه
یون جی:چقدر زنت خوشگله
ا/ت:خیلی ممنونم عزیزم توهم خیلی خوشگلی
تهیونگ:ممنون زن منه دیگه( میخنده)



ادامه دارد..........