پارت [27]
پارت [27]
خلاصه که تهیونگ به اجوما اینا میگه که دکتر خبر کنن خلاصه دکتر چند تا دارو اینا میده زخمشم زد عفونی میکنه و میبنده
بعد میره
تهیونگ میره کنار ا/ت میخوابه
ا/ت: یهو بیدار میشه میخواد تکون بخوره دردش میگیره یه اخ میگه تهیونگ چشاشو باز میکنه
تهیونگ:خوبی؟؟
ا/ت:برایه تو مهمه
تهیونگ:ببخشید ا/ت دست خودم نبود
ا/ت:تو جای من بودی میبخشیدی؟(گریه میکنه)
تهیونگ:ا/ت من یه مافیایه دیوونم مکه دسته منه به من یاد دادن که در برابر اینجور چیزا این کارارو بکنم واقعو منو ببخش قول میدم دیگه باهات ازین کارا نکنم
ا/ت:میکنی دوباره اینکارو میکنی
تهیونگ:بهت قول میدم من وقتی به ینفر قول میدم پای حرفم وایمیستم
ا/ت:باشه ولی الان خیلی درد دارم
تهیونگ:بیا این دارو هارو بخور
ا/ت:باشه (میخوره)
تهیونگ:میره رو تخت ا/تو بغل میکنه شبت بخیر دختری
ا/ت:(پشت میکنه بهش با ناراحتی)
تهیونگ:باشه جوابمو نده (ایهی ایهی اداعه گریه کردنو در میاره)
ا/ت:میخنده
تهیونگ:میخنده
ا/ت:شب بخیر
تهیونگ:گونشو میبوسه(ایش ایش😑😂)
خوابشون میبره
ویو صب:
ا/ت:خمیازه میکشه
تهیونگ هم بیدار میشه
تهیونگ:سلام خوشگلم
ا/ت:سلام تهیونگا
تهیونگ:میتونی راه بری؟
ا/ت:اوم نع
تهیونگ:دستشو میکیره اروم اروم راش میبره سمت دبل یو سی
میخوای دوش بگیری؟
ا/ت:اره ولی کمرم میسوزه
تهیونگ:بزار فردا
ا/ت:باشه خلاصه مسواک اینا میزنه
تهیونگم کنارش میزنه بعد میرن بیرون
ا/ت میخواست لباسشو عوض کنه
تهیونگ:کمکت کنم ؟
ا/ت:اوم بعد منو میبینی ک
تهیونگ:خب قراره بعدا شوهرت بشم چیه مگه درضمن لباس زیر که داری
ا/ت:خب پس سعی کن نبینی زیاد
تهیونگ:چشم خلاصه لباساشو در میاره (لباسایه ا/تو ها)ولی سرشو اونور میگره نبینه
بعد یه لباس برمیداره تنش میکنه
خب بفرما
ا/ت :ممنون
تهیونگم عوض میکنع........
ادامه دارد...
خلاصه که تهیونگ به اجوما اینا میگه که دکتر خبر کنن خلاصه دکتر چند تا دارو اینا میده زخمشم زد عفونی میکنه و میبنده
بعد میره
تهیونگ میره کنار ا/ت میخوابه
ا/ت: یهو بیدار میشه میخواد تکون بخوره دردش میگیره یه اخ میگه تهیونگ چشاشو باز میکنه
تهیونگ:خوبی؟؟
ا/ت:برایه تو مهمه
تهیونگ:ببخشید ا/ت دست خودم نبود
ا/ت:تو جای من بودی میبخشیدی؟(گریه میکنه)
تهیونگ:ا/ت من یه مافیایه دیوونم مکه دسته منه به من یاد دادن که در برابر اینجور چیزا این کارارو بکنم واقعو منو ببخش قول میدم دیگه باهات ازین کارا نکنم
ا/ت:میکنی دوباره اینکارو میکنی
تهیونگ:بهت قول میدم من وقتی به ینفر قول میدم پای حرفم وایمیستم
ا/ت:باشه ولی الان خیلی درد دارم
تهیونگ:بیا این دارو هارو بخور
ا/ت:باشه (میخوره)
تهیونگ:میره رو تخت ا/تو بغل میکنه شبت بخیر دختری
ا/ت:(پشت میکنه بهش با ناراحتی)
تهیونگ:باشه جوابمو نده (ایهی ایهی اداعه گریه کردنو در میاره)
ا/ت:میخنده
تهیونگ:میخنده
ا/ت:شب بخیر
تهیونگ:گونشو میبوسه(ایش ایش😑😂)
خوابشون میبره
ویو صب:
ا/ت:خمیازه میکشه
تهیونگ هم بیدار میشه
تهیونگ:سلام خوشگلم
ا/ت:سلام تهیونگا
تهیونگ:میتونی راه بری؟
ا/ت:اوم نع
تهیونگ:دستشو میکیره اروم اروم راش میبره سمت دبل یو سی
میخوای دوش بگیری؟
ا/ت:اره ولی کمرم میسوزه
تهیونگ:بزار فردا
ا/ت:باشه خلاصه مسواک اینا میزنه
تهیونگم کنارش میزنه بعد میرن بیرون
ا/ت میخواست لباسشو عوض کنه
تهیونگ:کمکت کنم ؟
ا/ت:اوم بعد منو میبینی ک
تهیونگ:خب قراره بعدا شوهرت بشم چیه مگه درضمن لباس زیر که داری
ا/ت:خب پس سعی کن نبینی زیاد
تهیونگ:چشم خلاصه لباساشو در میاره (لباسایه ا/تو ها)ولی سرشو اونور میگره نبینه
بعد یه لباس برمیداره تنش میکنه
خب بفرما
ا/ت :ممنون
تهیونگم عوض میکنع........
ادامه دارد...
۸.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.