آسمان دلت که ابری شد ببار

آسمان دلت که ابری شد ببار
نگذار غمی گوشه دلت سنگینی کند
مبادا راه اشکت را سد کنی تا تلمبار شود در دلت
چون روزی میرسد که باید دلت را خانه تکانی کنی
آنگاه میشود مثل روزهای آخر اسفند
مینشینی گوشه ای و حسرت کارهای انجام نداده ات رامیخوری
حسرت دلی که میتوانست شاد باشد
کم چیزی نیست
بزرگترین وهم است
دختری که هیچ چیز خوشحالش نمیکند
دیدگاه ها (۲۲)

حوصله اش سر که میرودکم میکندزیر دلخوشی های زندگیم را...گاهی ...

من آن قدر معمولی هستم ...که هیچ کس شیفته ی حرف زدنم نشود،قلب...

بیا ،بیا و به این آدم ها بگوجز توهر کس مرا عزیزم صدا کندجز ب...

دلشکسته که باشی ,ساده ترین حرف ها , اشکت را در می آورند..دلش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط